بایگانی نویسنده: asaran

بیوگرافی نوسترآداموس

بیوگرافی نوسترآداموس

میشل نوتردامی که به “نوستر آداموس” شهرت یافته است فرزند یک خانواده یهودی ساکن پرونس فرانسه بود. او در ۲۱ دسامبر ۱۵۰۳ میلادی متولد شد و در دوم ژوئیه ۱۵۶۶ با به جا گذاشتن ثروت خوبی برای اطرافیانش مرد. همچون اکثر یهودیان، خانواده میشل نیز به نوعی با نظام اقتصادی وقت در ارتباط بودند. خانواده ‏های پدری و مادری او به گردآوری مالیات از روستاییان اشتغال داشتند و از قبل این رانت خواری شرایط خوبی را برای خود ساخته بودند.

پدر او «پیر دو نستردام» در یک خانوادهٔ یهودی متولد شد ولی او پس از ازدواج با یک زن کاتولیک به مسیحیت گروید. میشل نخستین فرزند آن ها بود. وی تحصیلات خود را در شهر اوینیون به پایان رساند. ولی فرزندانش از جمله میشل را برای تربیت بر اساس آیین یهود به پدربزرگ سپرد. پدر بزرگ پدری میشل از بزرگان خاندان اسرائیلی ایساچار بود و در تربیت میشل بر اساس خصلت یهودیان سنگ تمام گذاشت و او را به وارد شدن به حرفه پزشکی تشویق کرد. میشل تحت تربیت پدربزرگش با ارزش ها و ایدئولوژی های یهودیت زرسالار آشنا شد.

دِلفین، ژان (۷۷–۱۵۰۷)، پیر، هکتور، لوئیس، برتراند، ژان دوم (متولد ۱۵۲۲) و آنتونی (متولد ۱۵۲۳) از جمله خواهران و برادران نوستراداموس هستند.

همچون اکثر یهودیان، خانواده میشل نیز به نوعی با نظام اقتصادی وقت در ارتباط بودند. خانواده ‏های پدری و مادری او به گردآوری مالیات از روستاییان اشتغال داشتند و از قبل این رانت خواری شرایط خوبی را برای خود ساخته بودند.

میشل هنگام تحصیل به نجوم و ریاضیات علاقه بسیاری نشان می داد. با وجود این به خواست پدرش در سال ۱۵۲۱ در آموزشگاه پزشکی «مون پلیه» ثبت نام کرد. در آنجا بود که با نویسندهٔ نامدار فرانسوی «فرانسوا رابله» آشنا شد و با تشویق او به سرودن شعر و نوشتن قطعات ادبی پرداخت.

در سال ۱۵۵۰ نخستین تقویم نجومی را که در آن پیشگویی‌هایی دربارهٔ رخدادها و اوضاع جوی سال بعد انجام شده بود، منتشر نمود. در این سالنامه برای نخستین بار نام وی «نوسترآداموس» و شغل و زمینه مورد علاقه اش، پزشک و آستروفیل (یعنی دوستدار ستارگان یا نجوم) آورده شد. کلمه آستروفیل به معنای دوستدار ستاره ها است. نوسترآداموس این کلمهٔ ساختگی را به آسترولوگ یا «ستاره شناس» ترجیح داده بود.

از سال ۱۵۵۴ نوسترآداموس یادداشت های خود را به صورت رباعی (دوبیتی) نوشت. صد رباعی نخست را با نام «سِنتِریِ نخست» یا «نخستین صدگانه» یا «صد شعر»، در ۱۵۵۵ منتشر کرد. در سرآغاز این رباعی ها که خطاب به پسرش سزار نوشته است؛ تأکید می کند که سرنوشت بشر و آیندهٔ جهان را از روی حرکات ستارگان می توان پیش‍گویی نمود و اینکه هر رباعی او گویای رخدادی است که در آیندهٔ دور یا نزدیک رخ خواهد داد.

نوسترآداموس,بیوگرافی نوسترآداموس

میشل نوتردامی که به “نوستر آداموس” شهرت یافته است

تحصیلات نوستر آداموس

پس از پی ریزی شخصیت نوستر آداموس توسط پدر بزرگش او در ۱۵ سالگی وارد دانشگاه اوینگتن شد و به درس هایی مانند دستور زبان، علوم بلاغه و منطق پرداخت. ورود او به دانشگاه مصادف با شیوع بیماری “مرگ سیاه یا طاعون” و تعطیلی دانشگاه شد.

اما میشل به یکی دیگر از شغل های موروثی یهودیان روی آورد و به عطاری و پزشکی و معالجه بیماران پرداخت و چند سال بعد طبق وصیت پدر بزرگش برای تحصیل طب وارد دانشگاه “مون پلیه” شد. میشل به دلیل عدم توجه به دروس دانشگاهی و اصرار بر شیوه های عطاری از دانشگاه اخراج شد و یکی دیگر از کارهای موروثی یهودیان یعنی ساختن داروهای تقلبی را در پیش گرفت.

تعداد این پیشگویی ها که بیشتر به صورت رباعی است به ۹۶۵ عدد می رسد. علاوه بر این رباعی ها او ۵۶ مُسَدَس (شش بیتی) هم دارد. بطور کلی او در بیش از یک هزار رباعی و مسدس رخدادهای برجستهٔ گیتی را تا پایان سال ۱۹۹۹ میلادی پیش بینی کرده است. نوسترآداموس قید می کند که در پیشگویی هایش رمزها و محاسبه هایی دارد که هر کس توانایی درک آن ها را ندارد.

این رمزها را او در نامه ای که به «هانری دوم» پادشاه فرانسه نوشته، توضیح داده است. خانوادهٔ پدری او اصالتاً یهودی بودند، اما پدرش، «گی گسنت»، در حدود سال ۱۴۵۵ به مذهب کاتولیک روی آورد و نام مسیحی «پیر» و نام خانوادگی «دو نستردام» را برای خود انتخاب کرد (این نام خانوادگی از روز مقدسی که در آن تشریفات گرایش وی به مذهب کاتولیک اجرا شد، گرفته شده است).

پدر او “پیر دی نستردام” بود که پس از ازدواج با یک زن کاتولیک در ظاهر به مسیحیت گرویده بود ولی فرزندانش از جمله میشل را برای تربیت بر اساس آیین یهود به پدربزرگ سپرد. پدر بزرگ پدری میشل از بزرگان خاندان اسرائیلی ایساچار بود و در تربیت میشل بر اساس خصلت یهودیان سنگ تمام گذاشت و او را به وارد شدن به حرفه پزشکی تشویق کرد. میشل تحت تربیت پدربزرگش با ارزش ها و ایدئولوژی های یهودیت زرسالار آشنا شد.

تحصیلات نوستر آداموس

پس از پی ریزی شخصیت نوستر آداموس توسط پدر بزرگش او در ۱۵ سالگی وارد دانشگاه اوینگتن شد و به درس هایی مانند دستور زبان، علوم بلاغه و منطق پرداخت. ورود او به دانشگاه مصادف با شیوع بیماری “مرگ سیاه یا طاعون” و تعطیلی دانشگاه شد.

اما میشل به یکی دیگر از شغل های موروثی یهودیان روی آورد و به عطاری و پزشکی و معالجه بیماران پرداخت و چند سال بعد طبق وصیت پدر بزرگش برای تحصیل در زمینه‌ی پزشکی وارد دانشگاه “مون‌پلیه” شد. میشل به دلیل عدم توجه به دروس دانشگاهی و اصرار بر شیوه های عطاری از دانشگاه اخراج شد و یکی دیگر از کارهای موروثی یهودیان یعنی ساختن داروهای تقلبی را در پیش گرفت.

پس از اتمام تحصیلات او ابتدا مشغول به آموزش علم پزشکی شد و سپس به تمرین برای تبدیل شدن به یک پزشک ماهر پرداخت.

در طی این سال ها او به دلیل موفقیت هایی که در زمینه‌ی معالجه ی بیماری طاعون داشت، توانست شهرت کمی برای خود دست و پا کند. با تشویق مردم به رعایت بهداشت و ابداع داروهای جدید او توانست بیمارانی که حال وخیمی داشتند را معالجه کند. البته وی فرزندان و همسر اول خود را به دلیل بیماری طاعون در سال ۱۵۳۸ از دست داده بود.

در حدود سال ۱۵۴۰ میلادی او بار دیگر ازدواج کرد و به سالن که شهری در سواحل مدیترانه بود مهاجرت کرد. طی سال های آینده او توجه خود را بر روی رابطه بندی پیش‌گویی‌ها به خصوص در مورد جنگ ها و فجایع آینده، معطوف کرد. این هشدارهای شوم، توانستند توجهات مردم اروپا را به سمت او جلب کنند.

میشل همچون راکفلر معاصر به فروش داروهای تقلبی روی آورد.

“قرص رز” که توسط میشل برای درمان طاعون ساخته شده بود چیزی مانند شیشه های نفت سیاه راکفلر یهودی برای درمان سرطان بود؛ شیشه هایی که راکفلر به عنوان یک فروشنده دوره گرد دارو توانست از آن ثروت هنگفتی را به دست آورد.

قرص رز نیز برای نوستر آداموس درآمد زیادی داشت. جالب توجه است که همسر و دو تن از فرزندانش با ابتلا به طاعون جان سپردند و قرص رز نتوانست کاری برای آنها انجام دهد!

علاقه مندی های نوسترآداموس, شهرت نوستر آداموس

قرص رز که توسط میشل برای درمان طاعون ساخته شده بود

علاقه مندی های نوستر آداموس

نوستر آداموس تحت تربیت پدر بزرگش به سحر و جادو علاقه فراوانی پیدا کرده بود و به نجوم و ریاضیات نیز دلبستگی خاصی داشت. برای تکمیل آنچه که از پدر بزرگ یاد گرفته بود مدتی را در ایتالیا گذراند و از محافل یهودی آنجا تعالیم کابالا یا عرفان یهودی را آموخت. هنگام تحصیل در “مونت پلیه” نیز به سرودن شعر و نوشتن قطعات ادبی می پرداخت.

خود را دوست دار ستارگان می نامید و خورشید را مرکز جهان می دانست و درمان و رفتن به حالت خلسه با استفاده از گیاهان را بسیار مهم تلقی می کرد. به ساختن زمادها و اقلام آرایشی گیاهی نیز دلبستگی خاصی داشت و جزوه هایی در این مورد نوشته بود. در نوشته های طبی و پزشکی او سرقت علمی و کپی برداری از منابع دیگر به وفور به چشم می خورد.

میشل، جادوگری یهودی و رمز و راز متون عرفان کابالایی را در ایتالیا به خوبی آموخت.

او قبل از آن که بخواهد پیشگویی های خود را بنویسد به نگارش تقویم سالانه پرداخت. در ۱۵۵۰ میلادی میشل نخستین تقویم نجومی خود را که در آن پیشگویی هایی درباره اوضاع جوی سال بعد انجام شده بود؛ منتشر کرد. این تقویم با استقبال فراوانی مواجه شد و از نظر مالی برای میشل خوب تمام شد.

شاید انگیزه نوشتن پیشگویی هایی برای ۵۰۰ سال بعد بازار داغ فروش این نوع اقلام در اروپای قبل از رنسانس بوده است. در نتیجه، آمیزه ای از سحر، تعالیم کابالایی یهود، قدرت سرودن شعر، حرص جمع آوری ثروت و نیز خواص تخدیری گیاهان در وجود میشل احوالاتی را به وجود آورد که او با سفر به شمال شرق فرانسه در دیری به نام “اوروال” ساکن شد و رباعیات پیشگویی خود را در آنجا نوشت.

کانون های کابالایی با تبلیغ و حمایت از میشل او را به اشراف و دربار اروپا معرفی کردند.

کارهای نوستر آداموس از سال ۱۵۵۰ تا زمان مرگش هر ساله منتشر می شدند و علاوه بر اشاعه نام و آوازه اش ثروت هم برای او می آوردند. در واقع راز تبلیغ و جاودانه سازی میشل را از همین جا باید پیگیری کرد. گروهی وجود داشته اند که با تبلیغ و شناساندن میشل در جمع اشراف او را برای مقاصد بعدی آماده می کرده اند و الا نه او پزشک حاذقی بود و نه در هیچ یک از علاقه مندی هایش از جمله ادبیات و ریاضیات به جایی رسیده بود.

رهبران کابالای یهود برای خرافه پردازی و نفوذ به دربار پادشاهان و بزرگان نیاز به موضوعی خارق العاده داشتند که انحصاری بوده و در توان هر کسی هم نباشد. سحر، جادو و پیشگویی دست آویز خوبی بود. با این حال میشل نمی توانست خارج از چارچوب ارکان قدرت و بدون پرداخت حق آنها به فعالیت های خود ادامه دهد.

از این رو با کلیسای کاتولیک که پدرش به ظاهر پیرو آن بود مناسبات خوبی داشت. در حقیقت نوستراداموس با کلیسا به عنوان یک پیشگو و شفابخش همکاری می کرد و در عوض از حمایت کلیسا (و یا پیش فراماسونرهای نفوذی در آن) برخوردار می شد. اما در سال ۱۵۶۱ میشل در مورد سالنامه ۱۵۶۲ به بیانی تک خوری کرده بود و در نتیجه از سوی کلیسا مدتی را در زندان گذراند.

شهرت نوستر آداموس که با تبلیغات و حمایت های گسترده محافل کابالایی یهود به دست آمده بود بالاخره کار خود را کرد و کاترین مدیچی ملکه فرانسه و پسرش شارل نهم، او را به عنوان پزشک، مشاور و منجم به دربار فراخواندند. بدین ترتیب داستان نفوذ استر یهودی به دربار پادشاه ایران باستان به عنوان ملکه این بار برای نوستر آداموس به صورت پزشک دربار تکرار شد.

نوستر آداموس با جعل و سرقت، کتاب هایی نوشت و در بازار داغ اروپای پیش از رنسانس به نان و نوایی رسید.

پیشگویی

در طی سال ها، طرفداران نوستراداموس صدها مثال را ارائه کرده اند که نشان از پیش‌بینی‌های صحیح او می‌دهند. یکی از مشهورترین این پیش بینی ها خبر قیام آدولف هیتلر و رژیم نازی او بوده است.

پس از بازدیدی دیگر از ایتالیا، نوستراداموس از طب به علوم ناشناخته یا علوم غریبه و پیشگویی روی آورد. به دنبال شیوه های مرسوم آن دوره، نوستراداموس تقویم نجومی سال ۱۵۵۰ را نوشت و برای اولین بار نام خود را به پیروی از شیوهٔ لاتین از «نستردام» به «نوستراداموس» تغییر داد.

او از موفقیت نوشتن سالنامه چنان انگیزه یافت که تصمیم گرفت هر سال یک یا چند سالنامه نجومی بنویسد. گفته می شود که کلاً در این اثرات نوستراداموس حداقل ۶ هزار و ۳۳۸ مورد پیشگویی، و حداقل ۱۱ تقویم موجود است که شروع تمامی آن‌ها بر خلاف آنچه که گاهی تصور می شد در مارس نیست، بلکه در اول ژوئن است.

در پی نوشتن سال نامه های نجومی بود که نجیب زادگان و دیگر اشخاص مهم از نقاط دور تقاضای طالع بینی و اظهار نظر در مورد آینده را از نوستراداموس کردند و او بر خلاف آنچه که طالع بینان حرفه ای انجام می‌دادند از «مشتریانش» می‌خواست که اطلاعات مربوط به جداول تولد را که طالع بینی بر اساس آن ها بود دقیق ارائه کنند.

او سپس پروژه نوشتن کتاب یک هزار پیشگویی را آغاز کرد که شامل پیشگویی های نامعلومی است که او را امروزه مشهور ساخته است. در سال ۱۵۵۵ کتاب پیشگویی‏ های نوستراداموس در لیون چاپ شد و برایش شهرت فراوان به ارمغان آورد.

رباعی هایی که در کتاب پیشگویی ها (Les Propheties) چاپ شدند، با واکنش های مختلفی روبرو شدند. برخی بر این باور بودند که نوستراداموس برده شیطان و یک انسان ریاکار و دیوانه است؛ در حالیکه بسیاری از دانشمندان معتقد بودند رباعیات او پیشگویی هایی روحانی است، زیرا در سایه منابع نوشته شده پس از زمان کتب مقدس نوستراداموس نیز چنین ادعایی می کرد.

کاترین دو مدیسی همسر هنری دوم پادشاه فرانسه یکی از بزرگترین ستایندگان نوستراداموس بود. وی پس از خواندن تقویم نجومی نوستراداموس مربوط به سال ۱۵۵۵، که به تهدیداتی نسبت به خاندان سلطنتی اشاره داشت، او را به پاریس فرا خواند تا در مورد آن تهدیدات توضیح دهد و برای کودکانش طالع بینی کند. در آن زمان نوستراداموس فکر می‌کرد که به دار آویخته می شود، اما در سال ۱۵۶۶ که از دنیا رفت، کاترین او را به عنوان مشاور و پزشک پادشاه انتخاب کرده بود.

پیشگویی نوسترآداموس,مقبره نوسترآداموس

کارهای نوستر آداموس از سال ۱۵۵۰ تا زمان مرگش هر ساله منتشر می شدند

فرار از مسئولیت

بدیهی است میشل زیرک درس خود را در مکتب کابالای یهود به خوبی خوانده است و می داند که برای جلوگیری از تزلزل موقعیت خود در دربار و بین مردم در نتیجه آشکار شدن گاه و بیگاه دروغ هایش به چه دست آویزهایی باید متمسک شود. از این رو صفت “پیشگو” را به کلی برای خود نامناسب می دید و در فرصت های گوناگون به پیشگو نبودن خود اصرار داشت.

او در جایی برای پسرش که به نوعی باید وارث او باشد می نویسد: « پسرم اگر چه من از کلمه «پیشگو» استفاده کرده ام، اما چنین مقام بالایی را به خود نسبت نمی‌دهم و نام و یا وظیفه پیشگو را به خود نسبت نمی‌دهم». و یا در نامه ای به هنری دوم نوشته است: « برخی از پیشگویی ها اتفاق افتادن حوادث عجیبی را پیشبینی کرده اند. بهرحال من به هیچ وجه چنین عنوانی را به خود نسبت نمی دهم».

او در جایی دیگر فرار از مسئولیت و پاسخگویی در برابر ادعاهایش را به اوج رسانده و می نویسد: «من این شهامت را دارم که به لطف تحقیقاتم و با در نظر گرفتن آنچه طالع بینی علمی می گوید پیش بینی کنم (هرگز در مورد جزئیات ضمانت نمی دهم) و مردم را در مورد تهدیدات ستاره ها آگاه کنم. و من آنقدر احمق نیستم که وانمود کنم پیشگو هستم».

پیشگامی اورسن ولز

در سال ۱۹۸۱، حدود سه سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اورسن ولز(Orson Welles) و کمپانی برادران وارنر فیلمی ۸۴ دقیقه‌ای درباره «پیشگویی‌های نوستراداموس» عرضه کردند که در ایران نیز به وسعت توزیع شد.

فیلم «مردی که آینده را دید» ادای دین اورسن ولز به افسانه نوسترآداموس

در این فیلم، نوستراداموس در مقام پیشگویی بزرگ جلوه‌گر می‌شود. طبق این پیشگویی ها ایران و جهان اسلام با کشورهای کمونیستی متحد خواهند شد و در سال ۱۹۹۹میلادی ایالات متحده آمریکا را آماج حمله اتمی قرار خواهند داد.

اورسن ولز (۱۹۱۵- ۱۹۸۵) کارگردان و بازیگر سرشناس سینمای سده بیستم غرب است که پیوندهای عمیق او با کانون های صهیونیستی پوشیده نیست؛ و می دانیم که این تعلق موروثی بود.

سال های پایانی و مرگ

در سال ۱۵۶۶ بیماری نقرس که سال ها باعث رنجش نوستراداموس شده بود، به ورم یا آب آوردگی تبدیل شد. در اواخر ژوئن او وکیل خود برای آماده کردن وصیتش فراخواند که در آن تمامی دارایی‌هایش را تا زمان تولد بیست و پنج سالگی پسرانش و تا زمان ازدواج دخترانش به علاوه ۳ هزار و ۴۴۴ کرون، با کم کردن اندک بدهی ها، (کلاً حدود ۳۰۰ هزار دلار آمریکا) نزد همسرش تا زمان ازدواجش به امانت گذاشت.

پس از این یک متمم کوتاه به وصیت نامه افزوده شد. گفته می‌شود که وی در عصر روز ۱ ژوئن، منشی خود جین دی چاوینکی را فراخواند و به او گفت: «“تو هنگام طلوع خورشید مرا زنده نخواهی دید.» ظاهراً صبح روز بعد بدن بی جان نوستراداموس در کف اتاق نزدیک تختش و میز افتاده بوده است. وی در کلیسای محلی Franciscan به خاک سپرده شد، جایی که آرامگاه وی امروزه در آنجا قرار دارد.

درباره نوسترآداموس, تصاویر نوسترآداموس

مقبره نوسترآداموس در Collégiale St-Laurent,Salon.

آشنایی با زندگینامه سقراط

آشنایی با زندگینامه سقراط

نگاهی گذرا به زندگی سقراط:

نام کامل: سقراط

لقب: سقراطِ حکیم

تولد: ۴۷۰ یا ۴۶۹ پیش از میلاد

تاریخ مرگ: ۳۹۹ پیش از میلاد

محل تولد و مرگ: آتن، یونان

شاگردان: افلاطون، گزنفون

شعار سقراط: خودت را بشناس

سقراط فیلسوف یونان کلاسیک اهل آتن و یکی از بنیان گذارترین فلسفهٔ غرب بود. افکار سقراط متوجه مفهوم انسانیت بود و سقراط اعلام کرد که باید جهان شناسی را کنار گذاشت و به انسان بازگشت، شعار سقراط خودت را بشناس بود.

زندگینامه سقراط:

سقراط در ۴۷۰ یا ۴۶۹ پیش از میلاد در آتن به دنیا آمد. پدر سقراط مجسمه سازی سرشناس و محترم بود. این اعتبار برای سقراط مجالی فراهم آورد تا از بهترین آموزش های آن زمان آتن، از حساب و هندسه و نجوم تا شعر کلاسیک یونان را فراگیرد.

وی یکی از سه فیلسوف بزرگ یونان (سقراط، افلاطون و ارسطو) می باشد. در محکمه سقراط متهم شد که:

۱) خدایانی را که آتنیان می پرستند، عبادت نمی کند، بلکه اعمال دینی جدید و نا آشنا آورده است.

۲) به علاوه جوانان شهر آتن را با افکار خود فاسد می کند.

به دلیل همین اتهام ها، برای او تقاضای مرگ شده بود. سقراط با خونسردی و متانت به تمام اتهام ها پاسخ گفت و آنها را به سوی خود متهم کنندگان بازگرداند. سقراط اعلام کرد که از مرگ هیچ باکی ندارد، اما مرگ وی لکه ننگینی بر چهره آتن بر جای خواهد گذاشت و آیندگان، در این مورد، آتنیان را محکوم خواهند کرد. با تمام این احوال و دفاعیات استوار وی، هیئت منصفهٔ دادگاه که تحت تأثیر جو سیاسی آشفتهٔ آن ایام بود، حکم به مرگ سقراط داد.

در چند روزی که تا اجرای حکم باقی مانده و سقراط زندانی بود، دوستان وی تلاش زیادی کرده و همه چیز را برای فرار او مهیا ساختند، ولی سقراط با بیان اینکه چنین اقدامی مخالف اصول و ارزش های اوست، پیشنهادشان را رد کرد.

در روز موعود در حالی که خانواده و دوستان و شاگردانش گرد وی جمع شده و بی تابی می کردند، آن ها را به آرامش فراخواند و پس از این که وصیت هایش را کرد، جام زهر را به آرامی سرکشید و پس از دقایقی جان سپرد.

سقراط هیچ اثر نوشتاری از خود بر جای نگذاشت، اما تعدادی از مباحثات وی با ساکنان آتن توسط شاگرد معروفش افلاطون و نیز گزنفون (۳۵۷-۴۲۵ ق.م) بطور نوشتاری ثبت شده اند.

هنگامی که بیست و چند ساله بود، افکارش متوجه مفهوم انسانیت شد. در آن زمان بیشتر تلاش های فیلسوفان و اندیشمندان، درباره جهان و چیستی آن بود و این که از چه موادی تشکیل شده و ماده اصلی آن چیست. اما او اعلام کرد که باید جهان شناسی را کنار گذاشت و به انسان بازگشت.

سقراط در خصوص زیبایی اشاره می کند که وقتی چیزی زیباست، یگانه علت آن زیبایی آن است که از «خود زیبایی» چیزی در آن نهفته است. به عبارتی دیگر، او برای زیبایی یک منشاء الوهی قائل است، به این معنا که زیبایی را برآمده از یک عرصه یا مکانی می داند. او معتقد است که:

۱. زیبایی الوهی است.

۲. ماهیت واحد و یگانه زیبایی، همچون یک کل متشکل از اجزاء و عناصر متعدد است. این ماهیت یگانه و واحد در درون خود حالتی متکثر و تجزیه شونده دارد. اگر زیبایی را تنها و واحد فرض کنیم، این زیبایی به یک شیء تعلق می گیرد اما ما بسیاری پدیده های زیبا داریم که از جنبه های متفاوت زیبا هستند و این نیست جز خود زیبایی که در بسیاری پدیده ها حلول می کند.

عقاید سقراط که در تضاد با عقاید نیروهای مذهبی و سیاسی آتن بود، باعث شد که وی را محاکمه کنند. او متهم به فاسد کردن جوانان و خیانت به عقاید دینی شد. سقراط به مرگ محکوم شد، اما وی با نوشیدن جام شوکران (نوعی سم)، خود را کشت.

سقراط هیچ گاه زحمت نگارش اندیشه هایش را به خود نداد. تقریبآ هر آنچه امروزه از سقراط می دانیم، از طریق مشهورترین شاگردش، افلاطون به دست ما رسیده است. او در رساله های آپولوژی، کریتون و فایدون به شرح زندگی و محاکمهٔ استادش پرداخته است. در رساله های دیگر افلاطون نیز، افکار سقراط تشریح شده اند؛ با این وجود تفکیک افکار سقراط از افکار افلاطون دشوار است.

زندگینامه سقراط,بیوگرافی سقراط

مجسمه سقراط

سقراط، دلاور دلیروم

سقراط در جوانی به عنوان هوپلیت (سرباز پیاده‌نظام ارتش) خدمت کرد. آلکیبیادس دربارهٔ این دوره از زندگی سقراط می گوید: «تاب و توانش بسیار بود. گاهی آذوقه نمی رسید و ما بی غذا می ماندیم. در چنین مواقعی، که به هنگام جنگ غالبأ پیش می آید، سقراط نه تنها از من بلکه از همه برتر بود. هیچ کس با وی قابل قیاس نبود… قدرتش در تحمل سرما نیز شگفت انگیز بود.

یخبندان سختی بود زیرا که زمستان در آن ناحیه به راستی سرد است، و همه یا در خانه می ماندند یا اگر بیرون می رفتند؛ پوشاک فراوان به تن می کردند و پاهای خود را در پشم یا نمد می پیچیدند. در چنین هنگامی، سقراط با پاهای برهنه و پوشاک عادی خود بهتر از سربازان دیگر روی یخ قدم برمی داشت و سربازان از روی خشم و کینه به او می نگریستند؛ زیرا چنان می نمود که سقراط آنان را تحقیر می کند.»

دوستان و همشهریانش شجاعت و ایستادگی وی را در جریان محاصرهٔ پوتیدایا طی نبرد دلیروم از جنگ های پلوپونزی بسیار ستودند. شجاعتی که در آن جنگ ها از خود نشان داد، از وی شخصیتی برجسته و ممتاز ساخت.

سقراط، خردمند آگورا

افکار سقراط متوجه مفهوم انسانیت شد. تا آن زمان بیشتر تلاش های فیلسوفان و اندیشمندان، دربارهٔ جهان و چیستی آن بود و این که از چه موادی تشکیل شده و ماده اصلی آن چیست. اما او اعلام کرد که باید جهان شناسی را کنار گذاشت و به انسان بازگشت، شعار او خودت را بشناس بود.

سقراط در بازار آتن (آگورا) جوانان و متفکران را دور خود جمع می کرد و آن ها را به زیر سایهٔ معابد می کشاند و از آنان می خواست تا سخنان و کلمات خود را تحت تعریف دربیاورند. همشهریان آتنی اش را تشویق می کرد تا خدایانشان، ارزش هایشان و خودشان را مورد پرسش و ارزیابی قرار دهند. تا می دید که مردم به سهولت راجع به عدالت گفتگو می کنند، وی به آرامی می پرسید که آن چیست؟ این شرافت، فضیلت، اخلاق و وطن دوستی که از آن سخن می گویید؛ چیست؟

جوانانی که دور سقراط جمع می شدند، از گروه های مختلفی بودند: ثروتمندانی چون افلاطون و آلکیبیادس که از تحلیل هجوآمیز سقراط از دموکراسی آتن لذت می بردند؛ امثال آنتیستنس که فقر بی اعتنای استاد را می ستودند و از آن دینی درست می‌کردند؛ و آنارشیست هایی (به تعبیر امروزی) از قبیل آریستیپوس که در آرزوی دنیایی به سر می بردند که در آن بنده و رئیس و مرئوسی نباشد و همه همچون سقراط کاملآ آزاد باشند.

احترام و علاقهٔ بی حدی که سقراط در نزد شاگردانش داشت، نه تنها به خاطر سابقهٔ افتخارآمیز او در میدان جنگ، یا بی اعتنایی به مظاهر دنیا؛ بلکه بیش از همه به سبب فروتنی سقراط در عقل و حکمت بود. او مدعی حکمت نبود، بلکه تنها می گفت که با شور و شوق به دنبال آن می رود. مبدأ فلسفهٔ او همانا اعتراف به جهل خویشتن بود، آنچنان که می گفت: «دانم که ندانم».

محاکمه سقراط:

سقراط فیلسوف بزرگ یونان، با شعار به خود بپرداز همشهریان آتنی اش را تشویق می کرد تا خدایانشان، ارزش هایشان و خودشان را مورد پرسش و ارزیابی قرار دهند. در سال ۳۹۹ پیش از میلاد، سقراط به فاسد کردن جوانان متهم شد.

اتهام دیگر او بی اعتقادی به خدایان بود. سقراط را به دادگاه فراخواندند و قضات مجازات مرگ را برای سقراط خواستار شدند. در حالی که شاگردانش پیشنهاد فرار به او می دهند، او مرگ را به فرار ترجیح می دهد. افلاطون شاگرد او، در رساله های آپولوژی، کریتون و فایدون به شرح زندگی و محاکمهٔ استادش پرداخته است.

آشنایی با زندگی سقراط,درباره بیوگرافی سقراط

سقراط از زندانبان در نزد شاگردانش تمجید می کند و او را جوانمرد می خواند

اجرای حکم اعدام سقراط:

سقراط پس از توضیح راجع به علّت رد کردن پیشنهاد فرار، به شاگردان می گوید «دغدغه به خود راه ندهید و به خود بگویید که فقط جسم مرا به خاک خواهید گذاشت.»

افلاطون در مکالمهٔ فیدون می نویسد که پس از گفتن این جملات، سقراط برای استحمام به اتاق دیگری می رود. پس از استحمام نیز مدتی در همان اتاق می ماند تا اینکه نزدیک غروب آفتاب به نزد شاگردانش باز می گردد. همین هنگام زندانبان می رسد و به سقراط می گوید که او را نجیب ترین و شریف ترین و بهترین کسانی می داند که به این زندان آمده اند. «من می دانم که حتی در این وضع تو به من خشم نخواهی گرفت و خشم تو متوجه جنایتکاران حقیقی خواهد بود که آن ها را می شناسی.» زندانبان سپس با اندوه خارج می شود.

سقراط از زندانبان در نزد شاگردانش تمجید می کند و او را جوانمرد می خواند. سپس از کریتو می خواهد که جام زهر را برایش بیاورد. کریتو به سقراط می گوید که عجله نکند زیرا هنوز شعاع خورشید روی تپّه‌ است و سقراط همچنان مجال حیات دارد؛ افراد در موقعیت او، نخست خوب می‌خورند و میاشامند و حتّی بعضی به عشق بازی می پردازند.

سقراط پاسخ می دهد که: «آن ها که چنین می کنند بی دلیل نیست؛ زیرا آن ها خیال می کنند که از این کار نفعی می برند… من در اینکه جام زهر را دیرتر بخورم نفعی نمی بینم. اگر اندکی دیرتر بخورم خودم را مسخره خواهد کرد؛ زیرا خود را به زندگی علاقه مند نشان خواهم داد و از آنچه در نظر من هیچ است، برای خود ذخیره خواهم ساخت.»

سقراط از خادمی در زندان می پرسد که چه باید بکند و او پاسخ می دهد که کاری ندارد جز اینکه زهر را سر بکشد و مدتی راه برود تا در پای خود احساس سنگینی کند، پس از آن هم باید دراز بکشد تا زهر کار خود را بکند.

سقراط در میان هیاهوی فریاد و گریهٔ شاگردان چنین می کند، به تدریج بدنش رو به سرد و بی حس شدن پیش می رود. آخرین سخن او این بود که «ای کریتو ما باید خروسی به آسکلپیوس بدهیم؛ ادای دِین را فراموش نکنید.» توضیح آنکه مردم یونان قدیم چون از بیماری شفا می یافتند، خروسی نذر آسکلپیوس می کردند؛ و او از تب زندگی شفا یافته بود.

لحظه ای بعد سقراط تکانی می خورد و چشم هایش بی حرکت می ماند.

بیوگرافی فارابی

بیوگرافی فارابی

ابونصر محمدبن محمد طرخانی، ملقب به فارابی، در حدود سال ۲۵۷هجری قمری/ ۸۷۰ میلادی در دهکده‌ی «وسیج» از ناحیه‌ی پاراب (فاراب) در فرارود (شهر اُترار کنونی در جنوب قزاقستان) یا پاریاب (فاریاب) خراسان در افغانستان کنونی متولد شد. پدر وی «محمد بن اوزلغ» یکی از سردارهای سپاه سامانیان بود. والدین فارابی جزو آن دسته از ایرانی هایی بودند که به ترکستان مهاجرت کرده بودند.

فارابی در همان ابتدا از هوش قابل توجهی برخوردار بود، به همین دلیل به راحتی تمام مطالبی که به او آموزش داده می شد را یاد می گرفت. میزان استعداد وی به سرعت در همه جا پیچیده شد و نام وی به عنوان یک دانشمند و فیلسوف بر سر زبان ها افتاد.

فارابی دوران آموزش و پرورش ابتدایی و متوسطه ی خود را در مکتب خانه ها، مساجد محلی و مسجد جامع شهرها پشت سر گذاشت. از تربیت شدگان حوزه علمی مرو بود قسمتی از منطق و علوم فلسفی را فرا گرفت، همه کتب ارسطو را مطالعه کرد و بر معانی آنها واقف شد، سپس برای ادامه تحصیل روانه ی بغداد شد، پس از آن فارابی به شهر بغداد بازگشت و در آنجا شاگردان زیادی نزد وی مشغول فرا گردن علوم مختلف شدند. یکی از مشهورترین شاگردان وی در آن زمان، «یحیی بن عدی» فیلسوف مشهور مسیحی بود. پس از بغداد به مصر و از آنجا به شام رفت و بیشتر طول زندگی خود را در دارالخلافه حکومت عباسیان در بغداد سپری کرد.

دانش و تخصص فارابی

فارابی یکی از بزرگ ترین دانشمندان ایرانی می باشد که در زمینه های مختلف از جمله ریاضیات، جامعه شناسی، موسیقی، پزشکی، منطق و فلسفه تخصص داشته است به همین دلیل به ایشان لقب «معلم ثانی» داده شده است. لازم به ذکر است که فارابی شاگرد یوحنا بن حیلان می باشد.

بیش ترین آثاری که از فارابی بر جا مانده است در زمینه های منطق، جامعه شناسی، دانشنامه نویسی و فلسفه می باشد. گرایش فارابی به مکتب نوافلاطونی بود که بیش تر تلاش آن ها بر این بود که تفکرهای ارسطو و افلاطون را با الهیات توحیدی هماهنگ نمایند. فارابی در فلسفه ی اسلامی نیز از دانشمندان مشایی به حساب می آید.

یکی از اصلی ترین دلایلی که باعث شده است فارابی را به عنوان معلم ثانی بخوانند، شرح های ارزشمندی است که بر آثار ارسطو نگاشته است. همچنین لازم است بدانید که فارابی در کشورهای غربی نیز از شهرت بالایی برخوردار است؛ به حدی که در قرون وسطی برخی از آثار وی به زبان لاتین ترجمه شده بود.

از جمله معروف ترین آثاری که از فارابی برجای مانده است، می توان به «احصاء العلوم»، «فصول الحکم»، «الجمع بین الرایین» و «اغراض ما بعد الطبیعه ارسطو» اشاره کرد.

لازم به ذکر است که فارابی در دوران خود در علوم مختلف بی همتا بود. وی راجع به تمام دانش ها و علوم زمان خود کتاب نوشته است. از آثاری که از فارابی به یادگار مانده است به راحتی می توان دریافت که وی در علوم مختلف از قبیل «کیمیا»، «ریاضیات»، «زبان»، «علوم نظامی»، «طبیعیات»، «هیئت»، «فقه»، «الهیات»، «منطق»، «موسیقی» و «علوم مدنی» نیز تخصص فراوانی داشته است.

فارابی توانست یک مکتب جدید و کامل را تاسیس نماید و این در حالی اتفاق افتاد که اولین فیلسوف اسلامی، کندی که راه را برای سایر اندیشمندان پس از خود هموار کرده بود، نتوانسته بود یک مکتب فلسفی تاسیس نماید.

ابن رشد و سایر حکمای اسلام و عرب، برای فارابی احترام قابل توجهی قائل بوده اند، همچنین شیخ الرئیس ابوعلی سینا خود را به نوعی شاگرد مکتب فارابی می داند و ایشان را در جایگاه استادی خود بر می شمارد، به گونه ای که در این مورد گفته است: «تنها به دلیل مطالعه کردن رساله های فارابی قادر بوده تا منظور ارسطو را از کتاب متافیزیک درک کند».

بیوگرافی فارابی,زندگینامه فارابی

فارابی در دوران خود در علوم مختلف بی همتا بود

فلسفه فارابی :

فارابی شاگرد افلاطون و ارسطو بوده وبا فلسفه یونانی انس پیدا کرده است اما خود اهل آزمون و تعقل بوده و به آموختن صرف و الفاظ و عبارات استادان یونانی اکتفا نکرده است. او در فلسفه و با فلسفه، عالمی را درک کرده است که گرچه شباهت هایی با عالم افلاطون و ارسطو دارد ولی نباید با هم اشتباه گرفت.

فارابی فلسفه را از یونانیان آموخت، یعنی فلسفه از خارج به عالم اسلام آمد. اما در تفکر فارابی چنان هیئتی پیدا کرد که با عالم اسلام بیگانه نبود. درست است که او آرای فارابی، ارسطو و افلاطون را در منطق و طبیعیات و اخلاق و مابعد الطبیعه آموخت اما آنها را چنان در یک نظام فلسفی به صورت سازگار و مناسب تالیف کرد که او را فیلسوف التقاطی نمی توان دانست.

اساس فکر فارابی این بود که فلسف حقیقی یکی بیش نیست و استادان بزرگ فلسفه نمی توانند با هم اختلاف داشته باشند زیرا مقصد آنها واحد است و در طلب حقیقت واحدند.

منطق فارابی :

فارابی اهتمام خاصی به مباحث منطق داشته و آثار مهمی در این باب نوشته و کوشیده که مقام و اهمیت منطق را در زمانی که کسانی منکر آن بودند معین کند و نشان دهد که اهل علم چه نیازی به منطق دارند و نشاند دهد ه فوایدی از آن می توانند ببرند. فارابی منطق را صناعتی می داندکه با آن عقل قوام پیدا می کند و در مواردی که دچار خلط و اشتباه می شویم ما را به راه راست هدایت می کند.

فارابی معقولات را به دو دسته « بدیهی » و « نظری » تقسیم می کند مرم در بدیهیات به اشتباه دچار نمی شوند. چنان که همه تصدیق می کنند که کل از جزء بزرگتر است. اما معقولات دیگر را باید با کمک فکر و قیاس درک کرد و در این امور است که به منطق نیاز پیدا می شود فارابی علم منطق را با علم نحو  قیاس می کند و می گوید منطق با معقولات همان نسبتی را دارد که نحو با الفاظ دارد. همچنین فارابی منطق را قابل قیاس با علم عروض می داند. این قیاس ها از آن جهت اهمیت دارد که منطق به عنوان صورت معانی از زبان جدا می شود و در حکم صورت کلی عقل نوع بشر قرار می گیرد. ارسطو و افلاطون نیر با همین رویه به منطق نگاه می کردند.

ما بعد الطبیعه فارابی :

حاصل سعی فارابی در توحید و توفیق فلسفه، نظام و صورتی از آن است که با دین نیز بیگانگی و تعارض آشکار ندارد و چنان فراهم شده است که فیلسوف می تواند آن را باطن دین تلقی کند. علم الهی که ارسطو آن را تاج فلسفه اولی می دانست به همان صورت که در کتاب  ما بعدالطبیعه ارسطو آمده بود باقی نماند.

فارابی گفت علم الهی سه بخش است :

بخش اول در ذات موجود من حیث هو موجود است و این عوارض اموری است که بی واسطه عارض موجود می شود. مراد از مطلق موجود هم این است که موجود به هیچ قیدی اعم از الهی، ریاضی و طبیعی مقید نباشد.

بخش دوم شامل بحث از میادی علوم جزئی مانند منطق و ریاضیات است.

در بخش سوم از موجوداتی بحث می شود که جسم نیستند و در اجسام هم نیستند در این بخش در آغاز سوال می شود موجود غیر جسمانی وجود دارد و اگر وجود دارد این موجود واحد است یا کثیر متناهی است یا نامتناهی؟

و اگر موجودات غیر جسمانی کثیرند همه در یک مرتبه اند یا بعضی قویتر و بعضی ضعیف تر؟

فارابی موجودات را کثیر می داند و معتقد است این کثرات متناهی اند و در پاسخ سوال سوم قائل به مراتب است. به نظر او موجودات از ناقص ترین مرتبه به سوی کمال در حرکتند و هیچ چیز در مرتبه کمال به او نمی رسد و به همین جهت ضد و نظیر هم ندارند.

فارابی شاید در تاریخ فلسفه اولین کسی بود که وجود را به « واجب » و « ممکن » تقسیم کرد و گفت که وجود بیرون از این دو قسم نیست واجب الوجود هم به واجب الوجود بالذات و واجب الوجود بالغیر تقسیم می شود و البته واجب الوجودبالغیر در حد ذات خود ممکن است و وجوب آن از خارج می آید. ممکن الوجود برای آنکه موجود شود به علت نیاز دارد و چون سلسله علت تا بی نهایت نمی رود باید این علل به وجودی منتهی شود که واجب است یعنی به ذات خود موجود است و او موجود اول است و همه موجودات از او وجود می یابند. گفتیم که این موجود واجب الوجود بالذات است و ماهیت هم ندارد یا ماهیتش عین وجود است و ما در فرض و وهم، هم نمی توانیم آن را ناموجود بنگاریم زیرا از فرض تناقص و محال لازم می آید.

درگذشت فارابی

ابونصر محمد بن محمد فارابی در سال 328 خورشیدی برابر با 338 هجری قمری و 950 میلادی، در سن هشتاد سالگی بر اثر حمله ی راهزنان در شهر دمشق درگذشت. زمانی که حاکمان شام از موضوع باخبر شدند، پیکر فارابی را با احترام فراوان به خاک سپردند و آن راهزنان را به سزای عملشان رساندند.

آثار فارابی, فارابی کیست

فارابی فلسفه را از یونانیان آموخت

آثار فارابی:

 ما ینبغی ان تعلم قبل الفلسفه (آنچه شایسته است قبل از فلسفه فرا بگیری)

 السیاسه المدنیه (سیاست شهری)

 الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو طالیس (جمع بین آراء دوحکیم بزرگ، افلاطون الهی و ارسطو)

 رساله فی ماهیه العقل (رساله ای درباره ماهیت و چیستی عقل)

 تحصیل السعاده (به دست آوردن سعادت)

 اجوبه عن مسائل فلسفیه (پاسخ هایی به مسائل فلسفی)

 رساله فی اثبات المفارقات (رساله ای در اثبات وجود موجودات غیر مادی)

 اغراض ارسطو طالیس فی کتاب مابعد الطبیعه (مقاصد ارسطو در کتاب متافیزیک)

 رساله فی السیاسه (رساله ای در سیاست)

 فصول الحکم (جداکننده های حکمت)

زندگینامه الساندرو ولتا

زندگینامه الساندرو ولتا

الساندرو ولتا

الساندرو ولتا مخترع باتری و فيزيكدان بزرگ ايتاليايی است

الساندرو ولتا مخترع باتری و فيزيكدان بزرگ ايتاليايی و اولين كسی كه مولد جريان الكتريسيته را اختراع كرد در خانواده فقيری در 18 فوریه سال 1745 در شهر کوموایتالیا به دنیا آمد.

تحت نظر دایی های خود با اعتقادات یسوعی تربیت شد. ولتا تحصیلاتش را در مدرسهٔ مذهبی بنتسی ادامه داد و در آنجا بود که با کتاب لوکریتوس آشنا شد و به شدت تحت تأثیر قرار گرفت.

خانواده الساندرو ولتا می خواستند که فرزندشان در رشته حقوق درس بخواند و به وکالت بپردازد. اما الساندرو به علم و به خصوص فیزیک علاقه داشت. ولتا زمانی در ۱۸ سالگی آزمایشگاهی خانگی درست کرد و در آنجا به تحقیق و انجام آزمایش های مختلف در خصوص انرژی پرداخت. او تا ۲۹ سالگی وسایل بسیاری نظیر الکتروفور، آب سنج، الکتروسکوپ و … را اختراع کرد. در سال ۱۷۷۹ به عنوان استاد وارد دانشگاه پاوی شد و به مدت ۴۰ سال کرسی استادی این دانشگاه را در اختیار داشت.

پس از فراغت از تحصيل رسمی با شغل معلمی در يكی از مدارس كمو به تدريس پرداخت وليكن لحظه اي از تحقيق دست برنداشت تا آنكه به سال 1769 به همه اطلاعاتی كه تا آن زمان درباره الكتريسيته وجود داشت دست يافت و اولين اثر علمی خود را در اين زمينه منتشر كرد. او پس از چهار سال كه در كمو تدريس كرد به استادی فيزيک دانشگاه پاويا منصوب شد. (1779) و به سال 1819 پس از بازنشسته شدن به زادگاه خود بازگشت و سرانجام در سال ۱۸۲۷ در هشتاد و دو سالگی درگذشت.

اختراعات و اکتشافات

1– اختراع الكتروفور – دستگاهی برای توليد الكتريسيته ساكن

2- مطالعه خازن ها و كشف قوانين آن ها

3- تكميل الكتروسكوپ

4- اختراع پيل – مهمترين كار ولتا اختراع اولين مولد شيميايی جريان الكتريكی موسوم به پيل است.

او با الهام از آزمايشهايی كه گالوانی بر روی الكتريسيته ساكن كرده بود موفق به اختراع اين پيل شد. گالوانی تصور می كرد كه عضلات حيوانات مولد الكتريسيته هستند در صورتی كه ولتا با استفاده از دو فلز متفاوت مس و روی و محلول اسيد سولفوريک جريان الكتريكی را توليد كرد. اولين پيلی كه ساخت قرص هايی از مس و روی بود كه بين آن ها قرص هايی از نمد آغشته به اسيد سولفوريک موجود بود. ولتا اين پيل را سلول الكتريكی ناميد.

مهم‌ترین دستاورد علمی الساندرو ولتا مربوط به باتری های الکتروشیمیایی است که به وی نسبت داده می شود. باتری الکتروشیمیایی که ولتا ساخت از دو الکترود تشکیل می شد که یکی از روی و دیگری از مس ساخته شده بود و این نوع باتری ها تا به امروز کاربردهای فراوانی داشته و دارند. باتری منبعی از انرژی پتانسیل الکتریکی است که در درون آن با انجام واکنش های شیمیایی، انرژی شیمیایی به انرژی الکتریکی تبدیل می شود، این انرژی در قطب های باتری قابل دریافت است. انرژی قابل دریافت در قطب های باتری به ازای واحد بار الکتریکی را نیروی محرکه الکتریکی باتری می گویند و آن را با یکای ولت اندازه گیری می کنند. قطب مثبت باتری را آند و قطب منفی آن را کاتد می نامند.

زندگینامه الساندرو جوزپه,بیوگرافی الساندرو جوزپه

الساندرو جوزپه اولين كسی بود كه مولد جريان الكتريسيته را اختراع كرد

ولتا اختراع لوازم الکتریکی معمولی: یک کندانسور، برق، الکترومتر، الکتروسکوپ. در سال 1792، با کار بر روی «برق حیوانات»، دانشمند تکرار کرد و آزمایشات گالوانی را به طور کامل پذیرفت. اما به زودی اعلامیه چشم تیز خود را که را مورد توجه فیزیولوژیست گالوانی جذب نمی کند: پاهای قورباغه می لرزد تنها مشاهده زمانی که آن را سیم از دو فلز مختلف رسیده است. فیزیکدان بر این فرض است که عضلات در ایجاد برق شرکت نمی کنند و کاهش آنها یک اثر ثانویه ناشی از تحریک عصب است. فلزات، نتیجه ولتا، نه تنها هدایت های عالی، بلکه همچنین موتورهای الکتریکی هستند.

این اولین توصیفی از مدار بسته جریان الکتریکی است. اگر زنجیره ای شکسته و محل درج فاصله به عنوان یک پل عصبی قورباغه زنده، پس از آن “مدیریت این اعصاب عضلات، شروع به کوچک به عنوان هادی مدار بسته بوده و یک جریان الکتریکی وجود دارد.”

اولین سری از آزمایش های منحصر به فرد در اندازه گیری تماس اختلاف پتانسیل (IF) برای تکمیل شناخته شده “سری ولت”، که در آن عناصر در رشته های زیر مرتب: روی، فویل قلع، سرب، قلع، آهن، برنز، مس، پلاتین، طلا، نقره، جیوه، گرافیت (ولتا به اشتباه به فلزات مربوط می شود).

ولتا هادی را به دو کلاس تقسیم کرد. برای اولین بار، او فلزات را اختصاص داد، به دوم – هادی مایع. اگر ما یک مدار بسته از فلزات متفاوتی تشکیل می دهیم، در اینجا هیچ جریان وجود ندارد – این نتیجه قانون ولتا برای ولتاژ تماس است. اگر “هادی از کلاس دوم در وسط و در تماس با دو هادی را به کلاس اول از دو فلز مختلف، در نتیجه یک جریان الکتریکی از یک جهت داده شده است.”

این کاملا طبیعی است که ولتا با ایجاد اولین ژنراتور الکتریکی، به اصطلاح ولتایی اعتبار است، که تا به حال تاثیر بسیار زیادی نه تنها در توسعه علم برق، بلکه در کل تاریخ تمدن بشری (ولتا خود او “ارگان های برقی” نامیده می شود). Volta Pole اعلام کرد که شروع یک دوران جدید – عصر برق است.

بیوگرافی چارلز رابرت داروین

بیوگرافی چارلز رابرت داروین

چارلز رابرت داروین زیست شناس و زمین شناس انگلیسی بود. از آثار او می توان خاستگاه گونه ها یا «منشأ انواع» و تبار انسان، و انتخاب طبیعی در ارتباط با جنسیت را نام برد. او از اعضای انجمن سلطنتی بریتانیا بود. از کتاب او با نام کامل «خاستگاه گونه ها به وسیله انتخاب طبیعی» به عنوان یکی از مهم ترین کتاب های دنیا یاد می شود.

چارلز رابرت داروین (Charles Robert Darwin) در 12 فوریه 1809 (23 بهمن 1187 شمسی) از خانواده ای ثروتمند در شهر شروزبری شهرستان شروپ شر انگلستان دیده به جهان گشود. وی پنجمین فرزند از 6 فرزند خانواده بود. شجره نامه ی او یک ریشه ی علمی را شامل می شود. پدرش دکتر رابرت داروین یک پزشک بود. پدربزرگش دکتر اراسموس داروین نیز یک گیاه شناس مشهور بود. مادرش سوزانا وِجوود داروین هنگامی که چارلز 8 سال سن داشت درگذشت.

چارلز رابرت داروین در سال 1831 ماجراجویی و سفر 5 ساله ای را با کشتی اچ ام اس بیگل متعلق به نیروی دریایی بریتانیا تجربه کرد. پس از تحقیقات بی شمار بر روی گونه های حیوانات بالأخره در سال 1859 کتابی را تحت عنوان خاستگاه گونه ها منتشر نمود.

او نوهٔ دو شخصیت مهم مدافع لغو برده داری، از طرف پدرش اراسموس داروین و از طرف مادرش جوزایا وجوود بود.

چارلز رابرت داروین,زندگی نامه چارلز رابرت داروین

نقاشی چارلز داروین هفت ساله سال ۱۸۱۶

هر دو خانواده تا حد زیادی مسیحی یونیتارین بودند، گرچه وِجوُودها در بین خود انگلیکان ها را پذیرفته بودند. رابرت داروین، که خود نسبتاً آزاد اندیش بود، فرزندش چارلز را در نوامبر ۱۸۰۹ برای غسل تعمید به کلیسای سنت چادانگلیکان، شورشبری برد، اما چارلز و خواهران و برادرانش با مادرشان به کلیسای یونیتارین می رفتند.

چارلز هشت ساله پیش از سال ۱۸۱۷ و پیوستن به مدرسه روزانه  ای که توسط واعظ کلیسایش اداره می شد، به تاریخ طبیعی و جمع آوری مطالبی در مورد آن علاقه داشت. ژوئیه همان سال مادرش درگذشت. از سپتامبر ۱۸۱۸ او به برادر بزرگترش اراسموس در مدرسه شبانه روزی انگلیکن شروزبری در شهر همسایه پیوست.

در اکتبر ۱۸۲۵ پس از صرف یک سال کارآموزی در کنار پدرش به همراه برادرش اراسموس برای تحصیل به دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه ادینبرو رفت (که در آن زمان بهترین دانشکده پزشکی انگلستان بود). اما خشونت عملیات جراحی باعث شد که آموختن پزشکی را رها کند و در عوض نزد یک بردهٔ سیاهپوستِ آزاد شده به نام جان ادمونستن که چارلز واترتن را در جنگل های بارانی آمریکای جنوبی همراهی کرده بود، در مدت تقریباً ۴۰ جلسهٔ روزانهٔ یک ساعته تاکسیدرمی بیاموزد.

در دومین سال حضور در دانشگاه چارلز به جامعه پلینیان، یک گروه دانشجویی تاریخ طبیعی پیوست. در این گروه دانشجویان رادیکال دموکرات با دیدگاه های ماتریالیستی، مفاهیم مذهبی رایج از علم را به چالش می ‌کشیدند. داروین به رابرت ادموند گرانت در پژوهش هایش در کالبدشناسی و چرخهٔ زندگی بی مهرگان دریایی در خور فورث کمک کرد.

چارلز رابرت داروین در ۲۷ مارس ۱۸۲۷ کشفیات خودش را در مورد اینکه تخم های سیاه یافت شده در پوستهٔ صدف چروک تخم های زالوی اسکیت بودند در پلینیان ارائه کرد. روزی گرانت ایده‌های تکاملی لامارک را ستایش کرد. داروین از جسارت گرانت شگفت زده شد، اما به تازگی ایده های مشابهی در مجله های پدر بزرگش اراسموس خوانده بود. داروین از درس تاریخ طبیعی که رابرت جیم‌سان ارائه می داد خسته شد. درس زمین شناسی جیم‌سان شامل بحث بین نپتونیسم و پلوتونیسم بود. داروین طبقه بندی گیاهان را یادگرفت و به کلکسیون موزه دانشگاه – که در آن زمان یکی از بزرگترین موزه های اروپا بود – کمک می کرد.

انصراف داروین از تحصیل پزشکی پدرش را ناراحت کرد و او با قاطعیت چارلز را به کالج مسیح دانشگاه کمبریج فرستاد تا به عنوان اولین گام برای کشیش انگلیکن محلی شدن لیسانس بگیرد. چون داروین در امتحان پایانی فاقد صلاحیت لازم تشخیص داده شد، در ماه ژانویه ۱۸۲۸ به دورهٔ عادی پیوست.

او سوارکاری و تیراندازی را به مطالعه ترجیح می داد. پسرعمویش ویلیام داروین فاکس او را به عنوان عاشق دیوانه و مشهور جمع آوری سوسک معرفی کرد؛ داروین این کار را مشتاقانه دنبال می کرد، تعدادی از یافته های او در کتاب نقاشی هایی از حشرات بریتانیا اثر جیمز فرانسیس استفنز چاپ شد.

داروین دوست نزدیک و دنباله رو پروفسور گیاه شناسی جان استیونز هنسلو شد و با دیگر روحانیون طبیعت گرای برجسته ملاقات کرد. این روحانیون کار علمی را به عنوان الهیات طبیعی مذهبی می پنداشتند. داروین برای دانشجویان به عنوان «مردی که با هنسلو قدم می‌زند» شناخته شد.

داروین زمان نزدیک شدن امتحانات خود را وقف مطالعه کرد و زبان و منطق کتاب «اثبات مسیحیت» نوشتهٔ ویلیام پیلی (چاپ ۱۷۹۴) او را خشنود ساخت. داروین در امتحانات پایانی اش در ژانویهٔ ۱۸۳۱ عملکرد خوبی داشت و در بین ۱۷۸ داوطلب دوره عادی نفر دهم شد.

داروین مجبور بود تا ژوئن ۱۸۳۱ در کمبریج بماند. او کتاب الهیات طبیعی و یا مدارک وجود خدا و صفات او نوشتهٔ ویلیام پیلی را مطالعه کرد (که اولین بار در سال ۱۸۰۲ چاپ شده بود)، و موجب بحث در مورد طرحی الهی در طبیعت شد و توضیح می داد که سازگاری عمل خداوند از طریق قوانین طبیعی است.

او کتاب جدید جان هرشل مباحثی مقدماتی در مورد مطالعهٔ فلسفه طبیعی (۱۸۳۱) را خواند. این کتاب بالاترین هدف فلسفه طبیعی را درک چنین قوانینی از طریق استقرا و برپایه مشاهده توصیف می کرد. داروین کتاب روایت شخصی سفرهای علمی الکساندر فون هومبولت بین سال ۱۷۹۹ تا ۱۸۰۴ را هم خواند.

  • بیوگرافی اندیشمند فرانسوی “ژان بودریار”
  • ده دانشمند معروف و برتر جهان

داروین با «اشتیاقی سوزان» از هومبولت الهام گرفته و برای دیدن تنریف به همراه تعدادی از همکلاسی هایش و پس از فارغ التحصیلی و مطالعهٔ تاریخ طبیعی در مناطق گرمسیری برنامه ریزی کرد. برای آمادگی در درس زمین شناسی آدام سجویک شرکت کرد و سپس در ۴ اوت به همراه او به مسافرت دو هفته ای رفت تا از چینه های ولز نقشه برداری کنند.

زندگی نامه دانشمندان, چارلز رابرت داروین که بود

سفر دیدگاه داروین را در خصوص تاریخ طبیعی به کلی متحول کرد

سفر با کشتی بیگل

هنگامی که چارلز داروین در کالج مسیح مشغول به تحصیل بود، استاد گیاه شناسی او پروفسور جان استیونس هنسلو در نقش استاد راهنمایش ظاهر شد. در سال 1831 پس از فارغ التحصیلی از کالج مسیح با مدرک «بی ای» ، پروفسور هنسلو به او پیشنهاد داد که در مقام طبیعت شناس به کشتی «اچ‌ام‌اس بیگل» ملحق شود.

ناخدای کشتی کاپیتان رابرتز فیتزروی بود و سفری 5 ساله به اطراف جهان در پیش روی آنها قرار داشت. 27 دسامبر 1831 با شروع ماجراجویی چارلز داروین با کشتی بیگل همزمان بود. داروین در طول این سفر گونه های متنوعی از جمله پرندگان، گیاهان و فسیل ها را مورد بررسی قرار داده و جمع آوری نمود. وی از طریق این تحقیقات امکان این را داشت که به صورت عملی و ملموس دانسته های گیاه شناسی، زمین شناسی و جانورشناسی خود را گسترش دهد. جزایر اقیانوس آرام و مجمع الجزایر گالاپاگوس بخش های مورد علاقه ی داروین بودند.

چارلز داروین در سال 1836 پس از بازگشت به انگلستان شروع به مکتوب کردن یافته های خود تحت عنوان «ژورنال تحقیقات» کرد. این نوشته ها به عنوان بخشی از داستان «کاپیتان فیتزروی» منتشر شد. بعدها نیز ویرایش شده و به نام «جانورشناسی سفر بیگل» انتشار یافت

این سفر دیدگاه داروین را در خصوص تاریخ طبیعی به کلی متحول کرد. همین عامل سبب شد که داروین نظریه ای انقلابی در مورد منشأ پیدایش ارائه کند. نظریه ای که با دیدگاه غالب آن زمان به کلی در تضاد بود.

نظریه تکامل و فرآیند انتخاب طبیعی چارلز داروین

نظریه تکامل چارلز داروین به این شکل است که موجودات و گونه ها از طریق فرآیندی با عنوان «انتخاب طبیعی» به بقای خود ادامه می دهند. گونه هایی که به بهترین نحو رشد کرده و خود را با محیط پیرامون تطابق می دهند شانس بقای بیشتری دارند. در دیگر سو، گونه هایی که خود را با محیط و ساختار طبیعی مطابقت ندهند از شانس کمتری برای بقا برخورداند و منقرض خواهند شد.

چارلز داروین پس از مطالعه بر روی پرندگان، گیاهان و فسیل ها دریافت که شباهت هایی بین گونه های خاص در یک مکان مشخص وجود دارد. وی اعتقاد پیدا کرد که گونه های متفاوت و متعدد امروزی حاصل تکامل اجداد و گونه های مشترک هستند.

نظریه تکامل داروین و فرآیند انتخاب طبیعی بعدها با عنوان مکتب داروینیسم شناخته شد.

در آن زمان، طبیعت گرایان دیگر بر این باور بودند که همه ی گونه ها یا در ابتدای جهان وجود داشته اند یا اینکه طی یک دوره ی تاریخ طبیعی پدید آمده اند. در هر صورت آنها اعتقاد داشتند که گونه ها بیشتر خصوصیات خود را در طول تاریخ حفظ کرده اند.

پس از سالها تحقیق، چارلز داروین در سال 1858 نظریه ی خود را در این خصوص با عنوان «نظریه تکامل» طی متنی در گردهمایی مجموعه «لینن سوسایتی» قرائت کرد.

انتشار رسمی نظریه داروین

24 نوامبر 1859 مصادف بود با انتشار معروف ترین اثر چارلز داروین با عنوان «خاستگاه گونه ها» که شرح مفصلی از نظریه تکامل در اثر فرآیند انتخاب طبیعی محسوب می شود.

طی قرن بعد، مطالعات بر روی DNA بخش هایی از نظریه تکامل داروین را به اثبات رساند. با این وجود اختلاف نظر پیرامون تضاد این نظریه با مفهوم «خلقت گرایی» همواره وجود داشته است. خلقت گرایی یادآور می شود که همه ی موجودات از خالقی برتر به نام خدا پدید آمده اند.

ناخدای کشتی بیگل یعنی رابرتز فیتزروی به لحاظ مذهبی یک بنیادگرا بود و در پایان سفر به دلیل مشارکت در کمک به پژوهش داروین خود را سرزنش می کرد. وی در هنگام سخنرانی داروین در دانشگاه آکسفورد حاضر شد و با بالای سر گرفتن انجیل حضار را دعوت به اعتقاد به کلام خالق کرد. سرانجام پس از پنج سال مقابله با افسردگی، با پاره کردن گلوی خود با تیغ خودکشی کرد.

پایان زندگی

چارلز داروین در 19 آوریل 1882 (30 فروردین 1261) در شهر لندن دار فانی را وداع گفت و در کلیسای وست مینستر به خاک سپرده شد.

بیش از یک قرن بعد، پرنده شناس دانشگاه ییل ریچارد بروم به نظریه کمتر شناخته شده ی جنسیت داروین در کتاب خود با عنوان «سیر تکامل زیبایی» پرداخت.

بیوگرافی پروفسور کیوان مزدا جراح و پزشک

بیوگرافی پروفسور کیوان مزدا جراح و پزشک

پروفسور کیوان مزدا در 31 مرداد سال ۱۳۲۸ در آبادان به دنیا آمد و از 7 سالگی در فرانسه بزرگ شد. او بنیان گذار روشی نوین در جراحی، ستون فقرات بود.

دکتر کیوان مزدا؛ یکی از ایرانیان موفق مقیم فرانسه بودو با این که در فرانسه بزرگ شده بود ولی به دلیل داشتن پدری ایرانی خودرا ایرانی می دانست و در حوزه تخصص خود که جراحی ستون فقرات اطفال بود خدمات فراوانی را انجام داد.

دکتر کیوان مزدا جزو بهترین و بزرگ ترین جراحان جهان بود که برای کسب پول و تجارت پزشک نشده بود.

دکتر کیوان مزدا جراح و دکتر متخصص حرفه ای بود، که همیشه در امور خیریه پیش قدم می شد.

فعالیت حرفه ای پروفسور کیوان مزدا

کیوان مزدا رئیس بخش ارتوپدی کودکان «بیمارستان روبرت دوبره» پاریس و همچنین عضو سازمان پزشکان بدون مرز و مؤسسه «زنجیره امید فرانسه» بود.

او از سال ۱۳۸۶ فعالیت خود را با نام مؤسسه زنجیره امید ایران در کشور زادگاهش نیز آغاز کرد و هر سال ۴ بار برای معاینه و معالجه رایگان کودکان فاقد توان مالی و دارای بیماری های سخت و پیچیده به ایران سفر می کرد و در طی این سفرها سالی ۲ بار نیز با همراهی تیم جراحی خود عمل های جراحی را در بیمارستان های تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران و بیمارستان نورافشار انجام می داد.

وی در این سفرها علاقه ای به مصاحبه با رسانه ها نداشت و فعالیتش را در سکوت کامل و بدور از هرگونه بازتاب خبری انجام می داد و به فرانسه بازمی‌گشت. او در شهریور ۱۳۹۷ توانست ۲۸ کودک را با کمک تیم جراحی خود عمل جراحی کنند. این سفر آخرین مراجعت وی به ایران بود.

کیوان مزدا، دکتر ایرانی، فرانسوی سال های زیادی را به عنوان عضوی فعال از سازمان پزشکان بدون مرز در کشور های توسعه نیافته خدمت کرد.

کیوان مزدا,بیوگرافی کیوان مزدا

دکتر کیوان مزدا بچه های بی بضاعت را به صورت رایگان عمل می کرد

ابداعات دکتر کیوان مزدا در پزشکی

روش و تکنیک خاص و ابداعی دکتر کیوان مزدا در اصلاح انحراف‌هاي‌ ستون فقرات، هم‌اکنون در اکثر مراکز دنیا استفاده می شود و با این تکنیک منحصربه‌فرد امکان عمل‌هاي‌ پیچیده ستون فقرات به وجود آمد.

خدمات دکتر مزدا به کشورش ایران

دکتر مزدا در فرانسه بزرگ شد ودر جراحی ارتوپدی و ستون فقرات از مطرح‌ترین افراد دنیا شد اما هیچ‌گاه هم‌وطنان خودرا فراموش نکرد.

در ۱۱ سال گذشته دکتر مزدا و تیمش بدون هیاهو و بادلی مملو از عشق، به ایران می آمدند و فرزندان بی بضاعت این سرزمین را رایگان عمل می کردند. در طول این مدت، همکاری دکتر مزدا با دانشگاه علوم دکتری تهران

موجب آموزش جراحان بسیاری شد که در سراسر ایران مشغول به درمان بیماران هستند.

پروفسور کیوان مزدا نجات بخش زندگی صدها کودک محروم در سراسر ایران چشم ازجهان فرو بست، چند روز پيش قبل از فوت ستون فقرات 28 كودک را به صورت رايگان جراحى كرد.

دکتر کیوان مزدا در هفته آخر شهریور ماه سال ۱۳۹۷ بعد از یک جلسه فشرده کاری در پاریس، دچار حمله قلبی شد و به کما فرورفت و در ۱۱ مهر ماه ۹۷ در ۶۹ سالگی درگذشت.

ابداعات دکتر کیوان مزدا در پزشکی,درباره پروفسور کیوان مزدا

دکتر کیوان مزدا در ۱۱ مهر ماه ۹۷ در ۶۹ سالگی درگذشت

اظهار نظر جالب دکتر مزدا در رابط با صلح :

جنگ نباشد، غذا باشد

پس از اصرار فراوان توانستیم چند دقیقه با دکتر گفت‌وگو داشته باشیم. دکتر کیوان مزدا با بیان اینکه در طول سال، چهار نوبت برای درمان مددجویان به تهران سفر می کند، گفت: «در حدود ٢٠ نفر را در سفر اخیر عمل کرده ام.

هزینه درمان هم توسط یک ان جی اوی فعال در ایران و همین طور یک ان جی او در فرانسه پرداخت می شود.»

این پزشک داوطلب ادامه داد: «بسیاری از تجهیزات در ایران فراهم است و در صورت نیاز تعدادی نیز با، هزینه همان ان جی اوها وارد کشور می شود.»

دکتر کیوان مزدا در ادامه به مشکلات حوزه درمان در ایران اشاره کرد و گفت: «ایران یک کشور در حال توسعه است. متاسفانه زمان ورود بیمار برای درمان با تأخیر صورت می گیرد. بیمه در ایران با کشورهای، توسعه یافته به شدت متفاوت است.»

صحبت های پروفسور کیوان مردا

او ادامه داد: «٣٠ سال است که کار من این است، فعالیت داوطلبی جزئی از زندگی ام است؛ برهانی، برای توجیه آن ندارم، همان گونه که نفس می کشم، کار داوطلبی می کنم، به نظر شما، نفس کشیدن دلیل می خواهد؟»

آرزو و کلام آخر وی برای دنیا و مردمانش این بود: «جنگ نباشد، غذا باشد. زندگی بدون هیچ گونه تبعیض.»

زندگینامه فریدون مشیری

زندگینامه فریدون مشیری

نام اصلی:  فریدون مشیری

زمینه فعالیت: شعر فارسی

تولد: ۳۰ شهریور ۱۳۰۵

محل زندگی: تهران، مشهد

ملیت: ایرانی

جایگاه خاکسپاری: قطعه هنرمندان بهشت زهرا

پیشه: شاعر، روزنامه نگار

زندگی نامه فریدون مشیری:

فریدون مشیری در سی ام شهریور ماه ۱۳۰۵ در تهران بدنیا آمد. در دوران خردسالی به شعر علاقه داشت و در دوران دبیرستان و سال اول دانشگاه دفتری از غزل و مثنوی ترتیب داد. آشنایی با شعر نو و قالب های آثار او را از ادامه شیوه کهن باز داشت. اما راهی میانه را برگزید. مشیری، نه اسیر تعصبات سنت گرایان شد، نه محجوب نوپردازان افراطی. راهی را که او برگزید همان حالت نمایان بنیانگذاران شعر نوین ایران بود.

به این معنا که او شکستن قالب های عروضی و کوتاه و بلند شدن مصرع ها و استفاده بجا و منطقی را از قافیه پذیرفته و از لحاظ محتوی و مفهوم هم با نگاهی تازه و نو به طبیعت و اشیاء، اشخاص و آمیختن آنها با احساس و نازک اندیشی های خاص خود پرداخته و به شعرش اینها چهره ای کاملا مشخص می دهد.

استاد فقید، دکتر عبدالحسین زرین کوب، درباره فریدون مشیری گفته است: « با چنین زبان ساده، روشن و درخشانی است که فریدون، واژه به واژه با ما حرف می زند، حرفهایی را میزند که مال خود اوست، نه ابهام گرایی رندانه، شعر او را تا حد هذیان، نامفهوم می کند و نه شعار خالی از شعور آن را به وسیله مریدپروری و خودنمایی می سازد. شعر او، زبان در سخن شاعری است که دوست ندارد در پناه جبهه خاص، مکتب خاص و دیدگاه خاص خود را از اهل عصر جدا سازد. او بی ریا عشق را می ستاید، انسان را می ستاید و ایران را که جان او به فرهنگ آن بسته است دوست دارد.»

مشیری سرودن شعر را از نوجوانی و تقریباً از پانزده سالگی شروع کرد. اولین مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگی او با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی در ۱۳۳۴ به چاپ رسید. خود او دربارهٔ این مجموعه می گوید: «چهارپاره هایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند که به همین سبک شعر می‌گفتند و همه شاعران نامدار شدند، زیرا به شعر گذشته بی‌اعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، در مورد آن ها بحث می کردیم و بر آن تکیه می کردیم.»

فریدون مشیری در دوران شاعری خود، در هیچ عصری متوقف نشد، شعرش بازتابی است از همه مظاهر زندگی و حوادثی که پیرامون او در جهان گذشته و همواره، ستایشگر خوبی و پاکی و زیبایی، و بیانگر همه احساسات و عواطف انسانی بوده و بیش از همه خدمتگذار انسانیت است.

بیوگرافی فریدون مشیری,فریدون مشیری

فریدون مشیری در 30 شهریور ماه ۱۳۰۵ در تهران بدنیا آمد

علاقه به شعر و موسیقی

فریدون مشیری سرودن شعر را از نوجوانی و تقریباً از پانزده سالگی شروع کرد. اولین مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگی او با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی در ۱۳۳۴ به چاپ رسید. مشیری همچنین توجه خاصی به موسیقی ایرانی داشت و در پی همین دلبستگی طی سال های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو را پذیرفت، و در کنار هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی و عماد خراسانی سهمی بسزا در پیوند دادن شعر با موسیقی، و غنی ساختن برنامه گل های تازه در رادیو ایران در آن سال ها داشت.

فریدون مشیری در سال ۱۳۷۷ به آلمان و آمریکا سفر کرد و مراسم شعرخوانی او در شهرهای کلن، لیمبورگ و فرانکفورت و همچنین در ۲۴ ایالت آمریکا از جمله در دانشگاه های برکلی و نیوجرسی به طور بی سابقه ای مورد توجه دوستداران ادبیات ایران قرار گرفت. در سال ۱۳۷۸ طی سفری به سوئد در مراسم شعر خوانی در چندین شهر از جمله استکهلم و مالمو و گوتبرگ شرکت کرد.

معروفترین اثر وی شعر «کوچه» نام دارد که در اردیبهشت ۱۳۳۹ در مجله «روشنفکر» چاپ شد. این شعر از زیباترین و عاشقانه ترین شعرهای نو زبان فارسی است.

ازدواج فریدون مشیری

او در سال ۱۳۳۳ با خانم اقبال اخوان ازدواج کرد و اکنون دو فرزند به نام های بابک و بهار از او به یادگار مانده است.

زندگینامه فریدون مشیری,زندگی نامه فریدون مشیری

فریدون مشیری با خانم اقبال اخوان ازدواج کرد

کتاب های اشعار فریدون مشیری:

تشنه طوفان، گناه دریا، نایافته، ابر، ابر و کوچه، بهار را باور کن، پرواز با خورشید، از خاموشی، مروارید مهر، آه باران، سه دفتر، از دیار آشتی، با پنج سخن سرا، لحظه ها و احساس، آواز آن پرنده غمگین، تا صبح تابناک اهورایی، نوایی هماهنگ باران، از دریچه ماه.

گزینه اشعار او عبارتند از:

پرواز با خورشید، برگزیده ها، گزینه اشعار سه دفتر، دلاویزترین، یک آسمان پرنده، و همچنین برگزیده ای از کتاب اسرار التوحید به نام “یکسان نگریستن”.

وفات فریدون مشیری

فریدون مشیری سال ها بود که گرفتار بیماری شده بود و از آن رنج می برد. وی سرانجام در سن هفتاد و چهار سالگی در بامداد روز جمعه سوم آبان ماه 1379 در تهران دار فانی را وداع گفت. مزار ایشان در بهشت زهرا، قطعه ی 88 هنرمندان، ردیف 164 و شماره 10 قرار دارد.

بیوگرافی ارنست ماخ

بیوگرافی ارنست ماخ

متولد ۱۸ فوریهٔ ۱۸۳۸

برنو، امپراتوری اتریش

مرگ ۱۹ فوریهٔ ۱۹۱۶ (۷۸ سال)

مونیخ، امپراتوری آلمان

ملیت اتریشی

تبار فیزیک

محل کار دانشگاه گراتس

دانشگاه کارلف

دانش آموختهٔ دانشگاه وین

دلیل شهرت عدد ماخ

دین بی خدا

ارنست والدفرید یوزف ونتسل ماخ (به آلمانی: Ernst Waldfried Josef Wenzel Mach) فیلسوف مشهور و فیزیکدان برجسته اتریشی در قرون نوزدهم و بیستم میلادی.

زندگی ارنست ماخ

در توراس، زاده شد. او که در مکانیک کلاسیک، دارای تئوری‌های ارزشمندی است، در شمار پیشگامان نظریه آلبرت انیشتین در مورد ایجاد مکانیک نسبیتی، جای دارد و نظریات خود را در دو جلد، به نام علم مکانیک، منتشر کرد.

ماخ، کرسی تاریخ و نظریه علم استقرایی در دانشگاه وین را بر عهده داشت. کار عمده او پرورش بیشتر تجربه گرایی بارکلی و هیوم بود.

پس از اتمام تحصيلات خويش به تدريس پرداخت. ماخ در اين هنگام به انتقاد از اصول مكانيک كلاسيک مشغول شد و تئوري ‏های جديدی وضع كرد كه به نام خود او معروفند. وی در زمينه فيزيولوژی و روانشناسی احساس‏ های انسان و به ويژه رابطه آن‏ها با نظريه علم نيز دست به تحقيق زد. ماخ يكي از بنيان‏گذاران مكتب امپيريوكری تيزيسم به شمار می ‏رود كه بر اساس آن فلسفه واقع‏ بينانه مبنی بر تجزيه و تحليل احساس‏ ها و عواطف انسانی می ‏باشد.

هرچند كه ماخ در علم فيزيک صاحب‏ نظر و استاد بود، با اين حال، بيشتر به عنوان فيلسوف علم شهرت دارد. وی معتقد بود هر نظريه علمی كه اشاره ‏ای به اشيايى داشته باشد و نتوان آن‏ها را به تجربه ‏های حسی باز گرداند، مردود است. در اين حال، ماخ اين اعتقاد را دارد كه علم بايد از مفاهيمی هم‏چون مكان مطلق و زمان مطلق چشم بپوشد. اين جنبه از آرای ماخ، در آلبرت انيشتين فيزيكدان شهير قرن بيستم تاثير فراوان داشته است.

اندیشه

به اعتقاد ارنست ماخ، در علم، تنها باید از واژگانی استفاده شود که به صورت تجربی قابل مشاهده‌اند و نمی‌توان در نظریه‌های علمی، از واژگانی مانند میدان الکتریکی استفاده کرد. گاهی از این دیدگاه، به عنوان تجربه گرایی خام، یاد می شود.

نخستین فیلسوفان علم و بیشتر فیزیک‌دانان و ریاضی‌دانانِ متمایل به منطق و فلسفه، از ماخ، پیروی نکردند.

مرگ

ارنست ماخ در روز ۲۹ اکتبر ۱۹۱۶ (میلادی) درگذشت.

آشنایی با عدد ماخ

عدد ماخ از نام ارنست ماخ، فیلسوف و فیزیکدان چک – اتریشی تبار گرفته شده است.عدد ماخ بیشتر به عنوان یک کمیت بدون اندازه شناخته می شود تا یک واحد اندازه گیری، به این خاطر عدد در هنگام همراه بودن با کلمهٔ ماخ، بعد از آن قرار می گیرد.

برای نوشتن دو ماخ به جای ۲ ماخ (2 mach)، شکل ماخ 2 (mach2) بکار برده می شود. این کلمه تا اندازه ای یادآور واحد قدیمی ژرفاسنجیمدرن اقیانوس مارک مترادف قولاج است که زودتر از ماخ بوجود آمده و احتمالاً بر استفاده از واژهٔ ماخ تاثیر گذارده است. یک دهه قبل از انکه انسان سریعتر از صوت پرواز کند، مهندسان هوانوردی برای اشاره به سرعت صوت از کلمهٔ عدد ماخ استفاده می کردند، نه ماخ.

بررسی ابعادی

عدد ماخ هم برای اجسام پرسرعت در حال حرکت در یک سیال و هم برای جریانات سیال پرسرعت در کانال هایی مانند نازل ها(nozzles)، پخش کن ها(diffiusers) یا تونل های باد مورد استفاده قرار می گیرد. از آنجایی که این عدد نسبتی از دو سرعت است، یک عدد بدون بعد محسوب می شود.

در دمای ۱۵ درجهٔ سلسیوس، سرعت صوت در جو زمین برابر است (761.2mph, 340.3m/s). سرعتی که بوسیلهٔ عدد ماخ نشان داده می شود یک عدد ثابت نیست. برای مثال این سرعت به دما و ترکیب جوی بستگی دارد. صرف نظر از ارتفاع، این سرعت در استراتسفر هوا کره ثابت باقی می ماند، اگرچه فشار هوا با تغییر ارتفاع تغییر می کند.

بیوگرافی ارنست ماخ,زندگینامه ارنست ماخ

آشنایی با عدد ماخ

وابستگی به دما

از آنجایی که سرعت صوت همواره با افزایش دما، افزایش پیدا می‌کند، سرعت واقعی یک شی که با سرعت یک ماخ حرکت می‌کند به دمای مادهٔ سیال اطراف آن بستگی خواهد داشت.

عدد ماخ به این دلیل مفید است که مادهٔ سیال در یک عدد ماخ مشابه، به شکل مشابهی رفتار می کند. بنابراین هواپیمایی که با سرعت یک ماخ بر سطح دریا پرواز می کند، موج شوک را به همان شکل دریافت می کند که اگر با سرعت یک ماخ در ارتفاع ۱۱۰۰۰ متری پرواز می کرد، دریافت می کرد، اگر چه که با سرعت (295m/s,654.6mph ) سرعت اش بر سطح دریا ) پرواز می کند.

جریان پرسرعت در اطراف اشیاء پرواز را می توان به طور غیر دقیق در ۵ دسته طبقه بندی کرد:

– زیرصوت (Subsonic):

M <Mcri

– نزدیک صوت (Transonic):

– صوت (Sonic)

M = ۱

– بالای صوت (۱ <M <5 :(Supersonic

– مافوق صوت (M> 5 :(Hypersonic

برای مقایسه: سرعت مورد نیاز برای مدار پایین زمین در هوا و ارتفاع بالا تقریباً km/s5/7=4/25 M است. سرعت نور در خلاء تقریباً برابر است با ۸۸۰۰۰ ماخ.

در سرعت بالای صوت، میدان جریان اطراف شی، هم شامل بخش های پایین صوت و هم بالای صوت می شود. محدودهٔ زمانی بالای صوت زمانی آغاز می‌شود که اولین نواحی جریان M>۱ در اطراف شی پدیدار می شوند.

در صورت وجود یک ایرفویل (مثلاً یک بال هواپیما) این اتفاق معمولاً در بالای بال اتفاق می افتد. جریان بالای صوت فقط در یک شوک معمولی می تواند به زیر صوت کاهش پیدا کند، این اتفاق معمولاً قبل از رسیدن به لبهٔ پشتی رخ می دهد.

همزمان با افزایش سرعت، نواحی جریان M>۱ بر روی لبهٔ پشتی و جلویی نیز افزایش می یابد. وقتی سرعت به M=1 برسد و از آن بگذرد، شک معمولی به لبهٔ پشتی می رسد و به یک شک ضعیف و غیرمستقیم تبدیل می شود. جریان بعد از شک کاهش پیدا می کند اما همچنان در محدودهٔ بالای صوت باقی می ماند. یک شک معمولی در جلوی شی بوجود می آید و، تنها ناحیهٔ زیرصوت در میدان جریان، یک محدودهٔ کوچک در اطراف لبهٔ پشتی شی است.

1- عدد ماخ در جریان هوای بالای صوت در اطراف یک ایرفویل، M<1 (a) و M>1 (b).

زمانی که یک هواپیما به سرعت یک ماخ می رسد، یک تفاوت فشار بزرگ درست در مقابل هواپیما ایجاد می شود. این تفاوت فشار ناگهانی موج شوک نامیده می شود که به سمت عقب و به بیرون از هواپیما پخش می‌شود و شکلی شبیه یک مخروط دارد (مخروط ماخ).

این موج شوک باعث ایجاد انفجار صوتی می شود که هنگام عبور یک هواپیما با سرعت زیاد از بالای سر یک شخص شنیده می شود. شخص درون هواپیما این صدا را نخواهد شنید. هرچه سرعت بیشتر باشد مخروط هم باریکتر خواهد بود و بعد از رسیدن به M=۱ دیگر کمتر شبیه یک مخروط است، بلکه بیشتر شبیه یک صفحهٔ تقریباً مقعر است.

در سرعت کاملاً بالای صوت، موج شوک شروع به تشکیل شکل مخروطی خود می‌کند و جریان هم کاملاً بالای صوت است، یا (در صورت بدون نوک بودن شی) فقط یک محدودهٔ جریان زیرصوت خیلی کوچک بین دماغهٔ شی و موج شوک که در مقابل ایجاد می‌کند، باقی می ماند (در صورت نوک تیز بودن شی، هیچ هوایی بین دماغه و موج شوک وجود ندارد، موج شوک از خود دماغه شروع می شود).

هم زمان با افزایش عدد ماخ، قدرت موج شوک نیز افزایش پیدا می‌کند و مخروط ماخ هم به طور فزاینده ای باریک می شود. با عبور جریان سیالاز موج، سرعت آن کاهش پیدا می کند و دما، فشار و چگالی افزایش می یابد.

هرچه شوک قوی تر باشد، تغییرات هم بزرگتر خواهد بود.در عدد ماخ بسیار بالا پس از شوک دما آن قدر افزایش پیدا می کند که تجزیه یونی و تفکیک مولکول های گاز در پشت موج شوک شروع می شود. چنین جریان هایی مافوق صوت نامیده می شوند.

واضح است که هر شئی که با سرعت مافوق صوت حرکت می کند نیز در معرض همان دمای شدیدی قرار می گیرد که گازهای پشت موج شوک دماغه در معرض آن قرار می گیرند، و از این رو انتخاب مواد مقاوم در برابر گرما اهمیت می یابد.

آشنایی با عدد ماخ, اندیشه های ارنست ماخ

زندگینامه ارنست ماخ

جریان پرسرعت در یک کانال

زمانی که یک جریان در یک کانال ازM=1 عبور کند، بالای صوت می‌شود، یک تغییر بزرگ هم رخ می دهد.به طور معمول انسان توقع دارد که با منقبض کردن کانال سرعت جریان افزایش پیدا کند.در سرعت زیر صوت این موضوع صحت دارد، اما زمانی که جریان بالای صوت شود، رابطهٔ محدودهٔ جریان و سرعت برعکس می شود.

در واقع بسط دادن تونل سرعت را افزایش می دهد. نتیجهٔ کلی این است که برای رساندن یک جریان به سرعت بالای صوت یک nozzle همگرا – واگرا لازم است که در آن بخش همگرا سرعت جریان را به سرعت صوت، M=1، برساند و بخش واگرا این افزایش سرعت را ادامه دهد. چنین nozzle هایی را de Laval nozzles می نامند و در شرایط خاص آنها قادر به دست یافتن به سرعت های مافوق صوت باورنکردنی ای هستند (۱۳ماخ در سطح دریا)

ماخ متر یا سیستم الکترونیکی اطلاعات پرواز(EFIS) یک هواپیما می تواند عدد ماخ مشتق شده از فشار ایستایی و فشار ساکن را نشان دهد.

آشنایی با زندگینامه حکیم اسماعیل جرجانی

آشنایی با زندگینامه حکیم اسماعیل جرجانی

آشنایی با زندگینامه حکیم اسماعیل جرجانی

سید اسماعیل بن حسن بن محمد بن محمود بن احمد جرجانی در 434 ق در جرجان (گرگان) به دنیا آمد. برای او القاب و کنیه های متفاوتی ذکر کرده اند چون: زین الدین، شرف الدین، ابو ابراهیم، ابوالفتح، ابوالفضائل، الامیر السید الامام، علوی حسینی و طبیب علوی. درباره‌ی سیر زندگی وی آگاهی زیادی در دست نیست.

برخی محل تولد وی را گرگان دانسته اند و با توجه به اینکه جرجانی در مقدمه‌ی ویرایش عربی ذخیره‌ی خوارزمشاهی به ورود خود به خوارزم در سال 504 ق و همانجا از سن هفتاد سالگی خود یاد کرده است می توان تولد وی را در 434 ق دانست. احتمال دارد که وی مقدمات طب را نزد طبیبان گرگان – که برخی از ایشان شاگردان ابن سینا بوده اند – آموخته باشد چرا که مثلاً طبیب حاذقی چون ابن هندو تا زمان مرگ خویش (455 ق) در گرگان می زیست.

آنگونه که از برخی شواهد تاریخی بر می آید وی تحصیلات خود در طب را نزد ابن ابی الصادق نیشابوری ملقب به بقراط ثانی – از شاگردان ابن سینا که در نیشابور مجلس درس داشت – به پایان رساند، لذا لازم می آید که مدتی نیز در نیشابور زیسته باشد.

همچنین وی در ذخیره‌ی خوارزمشاهی به سفر خود به قوم و دیدار با فرزندان کوشیار گیلانی، اخترشناس سده‌ی چهارم قمری، و نیز به شهرهایی چون مرو و بلخ اشاره کرده است. تا جایی که می‌دانیم وی مابقی عمر خویش را در شهرهای خوارزم و مرو گذراند و مدتی نیز در خوارزم سرپرستی داروخانه‌ی بهاءالدوله را بر عهده داشت.

در مورد زمان و محل مرگ وی نیز گزارش‌های متفاوتی وجود دارد. سمعانی محل وفات وی را شهر مرو دانسته و از قول محمود بن محمد بن عباس صاحب کتاب تاریخ خوارزم نقل کرده است که جرجانی در 531 ق در مرو درگذشت. با این وجود بیهقی می‌گوید که وی را در 531 ق – هنگامی که وی در سنین کهولت به سر می برد – در سرخس دیده است. حاجی خلیفه نیز به سه تاریخ مختلف، 530، 531 و 535 ق اشاره کرده است.

معرفی اجمالی

برای او القاب و کنیه های متفاوتی ذکر کرده‌اند: زین الدین، شرف الدین، ابوابراهیم، ابوالفتح، ابوالفضائل، الامیر السید الامام، علوی حسینی، سپاهانی گرگانی، و طبیب علوی. متأسفانه دربارهٔ سیر زندگی او آگاهی چندانی در دست نیست.

برخی محل تولد وی را به اشتباه گرگان دانسته اند در حالی که محل تولد وی باید گرگانج (اورگانج) و با توجه به اینکه او خود در مقدمه ذخیره خوارزمشاهی از ورود خویش به دربار خوارزم در ۵۰۴ ق یاد کرده و در مقدمه ویرایش عربی ذخیره سن خود را هنگام نگارش آن کتاب ۷۰ سال گفته است، می توان تولد وی را در ۴۳۴ ق، یا اندکی پس از آن دانست.

او احتمالاً مقدمات طب را در گرگانج فرا گرفت، زیرا که در این کتاب اصطلاحات زبان مادری اش که زبان خوارزمی می باشد بسیار فراوان است. برخی از محققان او را از شاگردان ابن ابی صادق نیشابوری دانسته اند؛ حال آن که جرجانی در ذخیره تنها از ابن ابی صادق نقل کرده است و از عبارت او پیداست که ابن ابی صادق را شخصاً نمی شناخته است.

زندگینامه جرجانی,بیوگرافی حکیم جرجانی

کتاب ذخیره خوارزمشاهی حکیم اسماعیل جرجانی

آثار جرجانی

تحلیل آثار جرجانی نشان می دهد که وی بر آثار پیشینیان خویش تسلط داشته و از ایشان اثر پذیرفته است. وی از پزشگان دوره‌ی اسلامی به ابن سینا، محمد بن زکریای رازی، ابوالحسن طبری ترنجی، احمد فرخ، عیسی صهاربخت و نیز به کتبی چون تذکره الکحالین علی بن عیسی کحال و از پزشگ یونانی به جالینوس، بقراط و اهرن اشاره کرده است. جرجانی علاوه بر طب در علوم دینی نیز تحصیلاتی داشته است. به گفته‌ی یاقوت حموی وی شاگرد ابوالقاسم عبدالکریم قشیری بوده و نیز به سمعانی اجازه روایت حدیث داده است.

کتاب نخستین اندر شناختن حد طب و منفعت آن و شناخت گوهر تن مردم و چه چیزی و چگونگی او و شناختن مایه ها و مزاج ها و خلط ها و چگونگی احوال عادت ها و تشریح اندام‌های مفرد و مرکب و یاد کردن قوت های اندام ها.

کتاب دوم اندر شناختن حال های تن مردم از تن درستی و بیماری و انواع و اسباب و اعراض آن و شناختن نبض و شناختن احوال هر چه از تن مردم بیرون می آید چون عرق و بول و غایط.

کتاب سوم اندر نگاه داشتن تندرستی، و تدبیر هوا و مسکن و شناختن احوال آب ها و تدبیر طعام و شراب و تدبیر خواب و بیداری، و تدبیر حرکت و سکون، و بکار داشتن روغن ها، و تدبیر قی کردن، و داروی مسهل خوردن، و تدبیر فصد و حجامت، و تدبیر اعراض نفسانی چون شادی و اندوه و غیر آن، و تدبیر پروراندن طفل، و تدبیر پیران و مسافران.

کتاب چهارم اندر استخراج مرض، و شناختن نضج و بحران، و شناختن که حال بیمار چگونه خواهد شد و این را طبیبان تقدمه المعرفه گویند.

کتاب پنجم اندر یاد کردن انواع تب و اسباب و علامات و احوال آن و علاج و تدبیر حال‌ها که اندر تن پدید آید و پدید آمدن آن نشان بیماری باشد.

کتاب ششم اندر علاج بیماری های سر تا پا.

کتاب هفتم اندر علاج آماس ها و ریش ها، و تدبیر شکافتن و داغ کردن، و علاج اندامی که تباه شود، و تدبیر شکستگی و آزردگی و ورم و مانند آن.

کتاب هشتم اندر پاکیزگی و آراستن ظاهر تن و این کتاب را به کتاب الزینه گویند.

کتاب نهم اندر یاد کردن زهرها و پادزهرها.

جرجانی ابتدا ذخیره را به پارسی نوشت. به همین علت در مجامع چندان توجهی به آن نشد لذا آن را به عربی بازنگاری کرد. از جمله جنبه‌های مهم این کتاب، همانند کتاب الاغراض الطیبه ی وی، معادل های پارسی است که جرجانی برای اصطلاحات رایج پزشگی در زبان عربی آورده است. این اثر را محمد بن ادریس دفتری (د 982 ق) به ترکی ترجمه نمود. این کتاب به زبان‌های عبری و اردو نیز ترجمه شده است و نسخه‌ی ناقصی از ترجمه‌ی عبری آن در پاریس (شمـ 1169) موجود است.

یادبود طبیبی که ادبیات دانش پزشکی را بنیان نهاد

سی ام فروردین ماه هرسال مصادف است با روز علوم آزمایشگاهی و سبب نامگذاری این روز از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی تقدیر از مقام شامخ حکیم امیر امام سید زین الدین (شرف الدین) ابوابراهیم اسماعیل بن حسن (حسین) بن محمد بن محمود بن احمد گرگانی (جرجانی)، طبیب و پزشک حاذق و برجسته قرون پنج و شش هجری ملقب به «حکیم جرجانی» است.

سید اسماعیل‌ جرجانی‌ در نیمه‌ دوم‌ قرن‌ پنجم‌ و نیمه‌ اول‌ قرن‌ ششم‌ هجری‌ قمری‌ می زیسته‌ است‌، یعنی‌ تماماً در دوره ای‌ که‌ ایران‌ شرقی‌ زیر سلط‌ه‌ سلسله‌ نیرومند تازه‌ به‌ قدرت‌ رسیده‌ ترکان‌ سلجوقی‌ بود. وی‌ از خانواده‌ سادات‌ حسینی‌ بود که‌ از اصفهان‌ به‌ گرگان‌ کوچیده‌ بودند. گفته اند که‌ خانواده اش‌ با بزرگان‌ سلسله‌ آل‌ زیار روابط‌ نزدیک‌ داشته اند.

جرجانی‌ در اوایل‌ جوانی‌ به‌ نیشابور، که‌ مرکز خراسان‌ بود، رفت‌. نیشابور گذشته‌ از آنکه‌ منزلگاه‌ طغرل‌ سلجوقی‌ و پایگاه‌ او برای‌ تاخت‌ و تازهایش‌ به‌ غرب‌ ایران‌ بود، مرکز عمده‌ فرهنگی‌ آن‌ زمان‌ به‌ شمار می‌رفت‌. جرجانی‌ برای‌ تحصیل‌ علم‌ و مخصوصا فراگرفتن‌ حدیث‌ به‌ نیشابور رفت‌ که‌ در آن‌ سال ها محدث‌ و عارف‌ بزرگ‌ زمان‌، ابوالقاسم‌ قشیری‌ (۶۷۳ تا ۵۶۴ ه. ق‌) در آن‌ شهر، خلق‌ و خواص‌ را به‌ فراخور حال‌ ارشاد می ‌کرد.

متاسفانه درباره سیر زندگی او آگاهی چندانی در دست نیست و با توجه به اینکه او خود در مقدمه ذخیره خوارزمشاهی از ورود خویش به خوارزم در ۵۰۴ ق یاد کرده و در مقدمه ویرایش عربی ذخیره سن خود را هنگام نگارش آن کتاب ۷۰ سال گفته است، می توان تولد وی را در ۴۳۴ ق، یا اندکی پس از آن دانست.

رحلت

برای‌ فوت‌ جرجانی‌ تاریخهای‌ متعددی‌ ذکر شده‌، که‌ در میان‌ آنها تاریخ‌ مورد نظر یاقوت‌ (همانجا) یعنی‌ ۵۳۱ که‌ بسیاری‌ از معاصران‌ (از جمله‌ دهخدا، ذیل‌ «اسماعیل‌ جرجانی‌»؛ تاجبخش‌، ج‌ ۲، ص‌ ۳۱۹؛ معطر و شمس‌ اردکانی‌، ص‌ ۱۰) نیز آن‌ را نقل‌ کرده‌اند، با توجه‌ به‌ ادامه زندگی‌ جرجانی‌ تا دوره حکومت‌ مستقل‌ اتسز در خوارزم‌ صحیح‌ به‌ نظر نمی رسد.

حاجی خلیفه‌ (ج‌ ۱، ستون‌ ۱۳۰) که‌ تاریخهای‌ متعددی‌ را برای‌ سال‌ فوت‌ جرجانی‌ بر شمرده‌، سال‌ ۵۳۵ را نیز ذکر نموده‌ است‌. ابن ابی اصیبعه‌ (ج‌ ۲، ص‌ ۳۲) پادشاه‌ معاصر جرجانی‌ را علاءالدین‌ محمد خوارزمشاه‌ (حک : ۵۹۶ -۶۱۷)، از آخرین‌ پادشاهان‌ خوارزمشاهی‌، دانسته‌ است‌.

این‌ اشتباه‌ به‌ علت‌ درک‌ نادرست‌ ابن‌ابی‌اصیبعه‌ از نام‌ علاءالدین‌ که‌ لقب‌ قطب الدین‌ محمد هم‌ بوده‌، رخ داده‌ است‌ و به‌ نوشته‌های‌ خواندمیر (ج‌ ۲، ص‌ ۶۴۱) و حمداللّه‌ مستوفی‌ (ص‌ ۶۸۶) نیز راه‌ یافته‌ است‌ (برای‌ آگاهی‌ بیشتر رجوع کنید به دهخدا، همانجا؛ عرفانیان‌، ج‌ ۱۹، ص‌ ۱۹۹، پانویس‌ ۱).

بیوگرافی جیمز واتسون

بیوگرافی جیمز واتسون

جیمز واتسون

جیمز دیویی واتسون (به انگلیسی: James Dewey Watson) (زادهٔ ۶ آوریل ۱۹۲۸ میلادی در شیکاگو، ایلینوی) زیست‌شناس مولکولی، زیست‌فیزیک‌دان، جانورشناس و متخصّص علم ژنتیک آمریکایی است.

او به همراه فرانسیس کریک و موریس ویلکینز و روزالیند فرانکلین نقشی مهم در کشف ساختار مولکولی دی ان ای بازی کرد. ماده‌ای که اساس انتقال موروثی و اطلاعات ژنتیکی در موجودات زنده به نسل‌های بعدی به شمار می رود. واتسون جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی را در سال ۱۹۶۲ میلادی به همراه دو دانشمند دیگر دریافت کرد.

جیمز واتسون در سن ۱۵ سالگی وارد دانشگاه شیکاگو شد. سال ۱۹۴۶ بصورت اتفاقی با کتاب معروف اروین شرودینگر با نام زندگی چیست روبرو شد که این کتاب باعث شد تا مسیر زندگی وی تغییر کند و رشته‌ی خود را از پرنده شناسی به ژنتیک تغییر دهد. واتسون در سال ۱۹۴۷کارشناسی خود را در رشته‌ی جانورشناسی گرفت. سپس برای پیگیری رشته‌ی ژنتیک به دانشگاه ایندیانا رفت و سال ۱۹۵۰ دکترای خود را از این دانشگاه دریافت کرد.

مهمترین دستاورد علمی دکتر واتسون به کشف ساختار DNA باز می گردد. دی ان ای یا دئوکسی‌ ریبونوکلئیک‌ اسید نوعی اسید نوکلئیک است که دستورالعمل های ژنتیکی دارد که برای کارکرد و توسعه‌ی بیولوژیکی موجودات زنده و ویروس‌ها مورد استفاده قرار می گیرد. شکل گیری حیات موجودات زنده به این مولکول پیچیده مربوط می شود. نقش اصلی این مولکول ذخیره سازی اطلاعات ژنتیکی است. پیام های ژنتیکی موجود در مولکول دی ان اِی در نهایت برای مواردی چون ساخت پروتئین و مولکول های RNA، مورد استفاده قرار می گیرد.

قطعه هایی از دی ان ای که پیام های ژنتیکی را با خود حمل می کنند ژن نامیده می شوند ولی دی ان ای توالی های دیگری نیز دارد که برای ساخت خود دی ان ای یا تنظیم استفاده از اطلاعات ژنتیکی موجود در ژن، مورد استفاده قرار می گیرند.

جیمز واتسون,بیوگرافی جیمز واتسون

کشف ساختار DNA از مهمترین دستاوردهای علمی می باشد

او در فصل بهار سال ۱۹۵۱ به همراه «کلکر» به مقر جانورشناسى ناپل عزیمت کرد و طى حضورش در یکى از سمپوزیوم هاى علمى با «موریس ویلکینز» ملاقات کرد و براى نخستین دفعه قضیه الگوى انکسار اشعه X در بلور DNA دقت اورا جلب کرد و ذیل تاثیر آن، مورد اصلى پژوهش ها خویش را بر مورد ساختار شیمیایى اسیدهاى نوکلئیک و پروتئین ها متمرکز کرد و در همین راستا آزمایشگاه مجهز دانشکده کاوندیش را تحت عنوان رأس پژوهش ها علمى خویش برگزید.

اندکى بعد واتسون با دانشمند دیگرى به نام «فرانسیس کریک» آشنا شد که از قضا او نیز علاقه شدیدى به کشف ساختار DNA داشت. بدین ترتیب همکارى این دو آغاز شد و پس از چندى براساس شواهد تجربى و همچنین آزمایش هاى متعدد براى مطالعه ساختار زنجیره اى پلى نوکلئوتید ها توانستند ساختار اولیه DNA را بیابند که به عنوان گام نخستین موفقیت آمیز نبود. اما تلاش دوم این دو دانشمند که بیش از پیش بر شواهد تجربى استوار بود توانست نظر دانشمندان معاصر را به خود جلب کند که خبر از ساختار مارپیچى DNA مى داد.

قصه از این قرار بود که واتسون 24 ساله اهل شیکاگو و کریک 36 ساله اهل نورتامپتون انگلستان با نشاط مفرد از در آزمایشگاه کاوندیش دانش کده کمبریج بیرون شدند و با هیجان شدید به مذاکره پرداختند. زمانی دیگر دانشجو یان از آنان پرسیدند که موضوع چه است، کریک با استعمال از یکسری واژه و کلمه اظهار کرد: «ما سر معاش را کشف کردیم».

در پایان آن روز در سال 1953 دو دانشمند ناشناخته، شکل دو رشته ای دواوکسی ریبونوکلوئیک یا همان DNA خودمان را کشف کرده بودند که در داخل آن مارپیچ ها، بسیاری از رموز همچون: وراثت، بیماری،کهنسالی و در انسانها هوش و ذکاوت و حافظه نیز نهفته است. البته کسی از آن دانشجویان فکر نمی کرد که آن دو بتوانند به صورت مشترک با موریس ویکینز جایزه نوبل سال 1962 را کسب نمایند.

واتسون هم زمان بر روى ساختار تى ام وى ( TMV ) با منفعت گیرى از تکنیک هاى ناکامی ( انکسار ) اشعه X آزمایشات متعددى انجام بخشید با این انگیزه که آیا ساختار شیمیایى آن ها هم صورتى مارپیچى داراست یا این که خیر که در ژوئن ۱۹۵۲ بعد از پژوهش ها زیاد سرانجام معین شد که ویروس هم ساختارى مارپیچى دارا است.

واتسون از سال ۱۹۵۳ به بازه ۲ سال در انستیتو تکنولوژى دانشکده کالیفرنیا تحت عنوان مسئول پژوهش ها بیولوژى کالج شاغل شد و در کنار «الکساندر ویچ» پژوهش ها مبسوطى را در قضیه RNA به انجام رساندند. وی بعد از آن به «کاوندیش» رجوع و در خلال 1 سال حضورش، مقاله ها علمى متعددى را در مسئله اصول عمومى ساختار ویروس منتشر کرد.

اوایل سال ۱۹۵۶ بود که واتسون به عنوان عضو هیات علمى دانشکده زیست شناسى دانشگاه هاروارد برگزیده شد و طى سه سال موفق شد به مقام استادى در این دانشگاه نائل آید. او در این دوران تمام هم و غم خود را بر یافتن نقش RNA در سنتز پروتئین صرف کرد.

دکتر واتسون به همراه فرانسیس کریک سال ۱۹۵۳ توانست ساختار مولکول DNA را کشف کند تا یک انقلاب در علم زیست شناسی به وجود آید. وی به خاطر این کشف و تحقیق در خصوص عملکرد این مولکول در موجودات زنده سال ۱۹۶۲ جایزه نوبل پزشکی را دریافت کرد.

دکتر واتسون در خلال سال های ۱۹۵۶ تا ۱۹۷۶ در دپارتمان زیست شناسی دانشگاه هاروارد به تحقیق و تدریس پرداخت. وی یکی از کسانی است که کمک بسیار زیادی به راه اندازی پروژه معروف ژنوم انسان کرده است، این پروژه طرح نقشه ‌برداری و تعیین توالی کل ژنوم انسان بوده است. این پروژه یکی از بزرگ ترین پروژه‌های ژنتیکی تاریخ به شمار می رود.

جایزه نوبل جیمز واتسون,اکتشافات جیمز واتسون

کمک بسیار زیادی به راه اندازی پروژه معروف ژنوم انسان کرده است

فعالیت سیاسی

واتسون در دورهٔ فعالیت خود به عنوان استاد در هاروارد در اعتراضات سیاسی گوناگونی شرکت کرد.

جنگ ویتنام: در کنار ۱۲ عضو هیئت علمی دانشکده زیست‌شناسی بیوشیمیایی و مولکولی از جمله یک برنده دیگر نوبل قطعنامه ای برای بازگردانی فوری نیروی های ایالات متحده از ویتنام را صادر کرد.

گسترش سلاح هسته‌ای و محیط زیست گرایی: او در ۱۹۷۵ و در سیمین سالگرد بمباران اتمی هیروشیما همراه بیش از ۲۰۰۰ دانشمند و مهندس، علیه گسترش سلاح هسته ای بخاطر عدم وجود راه‌حلی نهایی برای دفع زباله‌های هسته‌ای و نیز ناکافی بودن پروسه‌های امنیتی علیه سرقت تروریستی پلوتونیوم تولیدشده و پیامد آن به خطر افتادن آزادی آمریکایی و امنیت بین‌المللی، به پرزیدنت فورد نامه نوشتند.

واتسون در سال ۲۰۰۷ گفته: «به مخالفی برای جناح چپ تبدیل شدم زیرا آنها ژنتیک را دوست ندارند، زیرا ژنتیک تأیید می‌کند که گاهی در زندگی ما شکست می‌خوریم چون ژنهای بدی داریم. آنها می‌خواهند دلیل همه شکست ها در زندگی را ناشی از سیستمی شیطانی قلمداد کنند»

فروش جایزه نوبل

جیمز واتسون تمام عمر خود را به تحقیق پرداخته است. وی از سال ۲۰۰۷ با مشکلات مالی و کاهش درآمد مواجه شد و به همین خاطر نمی‌توانست هزینه‌ی بعضی از کارهای تحقیقاتی خود را تامین کند در نتیجه سال ۲۰۱۴ تصمیم گرفت تا مدال نوبل خود را برای فروش به مناقصه بگذارد. مدال نوبل دکتر واتسون به قیمت ۴.۱ میلیون دلار به فروش رسید اما خریدار بلافاصله مدال را به وی بازگرداند. گفته می ‌شود این تصمیم با کاهش درآمد واتسون پس از سخنان نژادپرستانه او در سال ۲۰۰۷، ارتباط دارد.

جیمز واتسون در طول عمر علمى خود افتخارات بسیارى را از آن خود کرد که (به غیر از نوبل که به آن اشاره شد) مى توان به جایزه «جان کالین وارن»، جایزه «الى لیلى» در زمینه بیوشیمى اشاره کرد. او هیچ گاه ازدواج نکرد و همیشه اوقات فراغت خود را به پیاده روى و تماشاى پرندگان گذراند.